خاطره - صفحه 49

آخرین اخبار:
خاطره

خاطره اى از شهيد غلامرضا(اسفند)خراسانی فولادی : عالم رويا اسفند من!

خاطره اى از شهيد غلامرضا(اسفند)خراسانی فولادی به نقل از علی اصغر خراسانی فولادی (پدر شهید) كه توسط نويد شاهد مازندران منتشر شد.

گزیده خاطراتی از جانباز 70 درصد محسن اسماعیل‌زاده/بخش سوم

ناگهان انفجار شدیدی در نزدیکی های ما رخ داد، به گفته بچه ها گویا آرپی‌جی ۱۱ بود. همزمان ترکشی به شاهرگ گردن و ساق پای چپم اصابت کرد. در جا سمت چپ بدنم مخصوصا دستم از کتف به پایین بی حس شد، خون از گردنم به‌شدت جاری بود. با دست راستم محل زخم را محکم گرفتم تا از شدت خونریزی بکاهم. ترکش دیگری که به پای چپم از پایین زانو اصابت کرده بود، انگار داشت پایم را قطع می کرد.
خاطره‌ای از شهید «سید سعید ابراهیمی»؛

آخرین مرخصی

سید سعید ابراهیمی در تاریخ دوم خرداد ۱۳۴۳ در اردبیل متولد شد و در تاریخ ۱۳۶۲ در عملیات والفجر چهار در منطقه سلیمانیه عراق به شهادت رسید.
خاطره‌ای از شهید «جهانبخش غریبی نیا»؛

کار خیر روز و شب نمی‎شناسد

جهانبخش غریبی نیا در تاریخ چهارم بهمن ماه 1341 در اردبیل متولد شد و در تاریخ ۲۲ فروردین ماه ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.

بمباران، سنگر، پرتقال؛ خاطره ‌ای از شهید محمد حسین تجلی

شهید محمدحسین تجلی 14 خرداد 1341 در زنجان متولد و4 اسفند 1365 در شلمچه به شهادت رسید.
خاطره‌ای از شهید میررسول سیدحاتمی؛

خصلت جوانمردی

شهید میررسول سیدحاتمی در تاریخ اول آذر ماه ۱۳۴۳ در شهر اردبیل دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۸ مرداد ماه ۱۳۶۱ در شلمچه به شهادت رسید.

دل نوشته یک شهید: دوست دارم گمنام باشم

دل نوشته اى از شهيد جعفر فرجى كه در متن وصيت نامه اش اينگونه آماده است كه در تنهايى از خداى خود مى خواهد كه همچون هزاران شهيد گمنام كه در جاى جاى جبهه ها خفته اند، گمنام باشد.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی

خیلی برای بزرگ کردنش غصه خوردم؛ امّا...

همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
خاطره‌ای از شهید محمد خدنگی؛

راننده تانک

محمد خدنگی در تاریخ ۱۳۳۵ در اردبیل دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۵ دی ماه سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتی فکه به شهادت رسید. وی یکی از ورزشکاران عرصه والیبال، فوتبال و پرورش اندام در استان اردبیل بود.
در سالروز شهادت « حسین آجرلو» منتشر می شود؛

خاطره خودنگار شهید/ سفر در جوار یاران ؛ از ابهر تا نماز جمعه تهران

به تکبیر برادري كه هميشه از راديو تلويزيون در نمازجمعه‌ها يا مجالس‌ها شعار پخش مي‌دهد گوش داديم و از شعارهايش حمايت كرديم و بعد «آقاي رفسنجاني» براي ما مدت كوتاه سخنراني كرد و فيلمبرداري كردند و بعد از آنجا به پادگان امام حسن برگشتيم. شب را تا صبح در آنجا گذرانديم و روز بیست و دوم آذر صبح به نمازجمعه رفتيم و نماز را به اقامت آقاي «حجت الاسلام رفسنجاني» خوانديم.
خاطره ی از شهید مراد زمکی از شهدای نوجوان استان ایلام

نماز اول وقت

هميشه بنده و دوستان را به نماز اول وقت و درس خواندن تشوبق مي نمود و غيبت را دوست نداشت و اگر از كسي در میان جمع نامي برده مي شد رنگ او عوض و گاهي جمع را ترك مي نمود...
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
خاطره‎ای از شهید جمال اسدی؛

مهمانی خداحافظی

به هنگام شام و بر سر سفره، جمال از دایی اش به خاطر ترتیب دادن این مراسم تشکر کرده و خطاب به همه گفته بود:«این سور و مهمانی، مراسم خداحافظی من با شماست.»
خاطره‎ای از شهید جمال اسدی؛

برای جنگیدن آمده‎ام

اگر می خواستم پلاکارد بنویسم، در همان پشت جبهه می ماندم و می نوشتم. من اینجا یک سرباز هستم و برای جنگیدن آمده ام، نه برای پلاکارد نوشتن!
خاطره‌ای از شهید ابوالفضل پیرزاده؛

زمزمه محبتی

شهید ابوالفضل پیرزاده در سال ۱۳۳۴ در اردبیل دیده به جهان گشود و در ۷ آذر ۱۳۶۰ توسط منافقین کوردل در مقابل دبیرستان طالقانی ترور شد و به شهادت رسید.

«منش پهلوانی»؛ خاطره ‌ای از شهید کاظم دیرین

شهید کاظم دیرین در تاریخ ۱۴ فروردین ماه ۱۳۴۳ در اردبیل دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۳ مهر ماه ۱۳۶۱ در شلمچه و در عملیات مسلم ابن عقیل(ع) به شهادت رسید. او یکی از ورزشکاران رشته کشتی بود که مدال های افتخار بسیاری را برای اردبیل کسب کرده است.

«درس واپسین»؛ خاطره ‌ای از شهید ابوالفضل پیرزاده

شهید ابوالفضل پیرزاده در سال ۱۳۳۴ در اردبیل دیده به جهان گشود و در ۷ آذر ۱۳۶۰ توسط منافقین کوردل در مقابل دبیرستان طالقانی ترور شد و به شهادت رسید.

نيامده ام اينجا كه پشت خط باشم

خاطره ای از شهيد سيد جواد صيدپور مولايى به نقل از سيد رحيم صيدپور(برادر شهيد) برگرفته از کتاب به مساحت آسمان که توسط نوید شاهد مازندران منتشر شد.
گندم 45

معرفی کتاب گندم 45

کتاب گندم 45 خاطرات برادر جانباز جواد سر بند آراانی میباشد که انتشارات دارخویین در 1000مجلد سال 1396 به زیرو طبع در آمده است.در این کتاب علاوه بر خارات گوناگون جانباز از عملیاتها وماموریتهای جنگی؛ خاطره سردر گمی جانباز در جبهه وهفت روز وهفت شب تنهایی بدون آب وغذا وبا بدنی زخمی وپاره پاره به شیوه بسیار جالب بیان گشته است و...
طراحی و تولید: ایران سامانه