خاطرات شهید محمد پایون

خاطرات شهید محمد پایون
تاریخ شفاهی مادران شهدا

همیشه بهش می‌گم؛ الهی با علی‌اکبر حسین(ع) محشور شوی

در این کلیپ مادر شهید «محمد پایون» نقل می‌کند: «وقتی هر روز عکسش را زیارت می‌کنم، می‌گویم: الهی با علی‌اکبر حسین(ع) محشور شوی.»
قمست دوم خاطرات شهید «محمد پایون»

لحظات آخر، مهمان امام حسین (ع) شد

هم‌رزم شهید «محمد پایون» نقل می‌کند: «شب‌ها به علت پشه زیاد، وقت خواب پشه‌بند می‌زدیم. به بچه‌ها گفته بودیم، هرکس دیر بیاد، باید بیرون پشه‌بند بخوابه. یک شب محمد به علت شرکت در دعای توسل دیر رسید و داخل پشه‌بند راهش ندادیم. صبح به محمد گفتم: حتماً خیلی اذیت شدی؟ گفت: نه! اتفاقاً دیشب داخل حرم امام حسین (ع) پشه‌بند زدم و خوابیدم. تمام عمرم خواب به این خوبی ندیده بودم.»
قمست اول خاطرات شهید «محمد پایون»

آبی که بوی کربلا و شهادت می‌داد

برادر شهید «محمد پایون» نقل می‌کند: «ساعت دو‌ و نیم بعدازظهر با عده‌ای از بچه‌ها برای آب‌تنی به رودخانه‌ای که نزدیک خط مهران بود رفتیم. محمد وارد آب شد. مشتی از آب را برداشت و بویید و گفت: بچه‌ها این آب بوی کربلا و شهادت می‌ده. آب را به‌طرف آسمان پاشید و خود را به آغوش آب سپرد. با تأنی غسل کرد و عازم مقر شدیم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه