آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۱۸۴
۰۹:۴۶

۱۴۰۴/۰۴/۳۰

«شهید نیما رجب‌پور»؛ صدایی که در آتش جنگ خاموش نشد

وقتی ساختمان صداوسیما در آتش موشک‌های رژیم صهیونیستی می‌سوخت، نیما رجب‌پور، سردبیر خبر از لاهیجان، تا آخرین لحظه ایستاد تا صدای ایران خاموش نشود؛ مردی که در راه ماندگاری حقیقت، جان خود را به فدا کرد و نامش به عنوان هشتمین شهید رسانه‌ای گیلان جاودانه شد.


به گزارش نوید شاهد گیلان،  در میانه‌ی بمباران بی‌امان دشمن صهیونیستی، در جنگ تحمیلی ۱۲روزه‌ای که تهران هم از آن بی‌نصیب نماند، ساختمان شیشه‌ای صداوسیما هدف قرار گرفت. نقطه‌ای از شهر که قرار بود همیشه پناه امن روایت و اطلاع‌رسانی باشد، این‌بار خود به قلب میدان نبرد بدل شد.

نیما رجب‌پور؛ هشتمین شهید رسانه‌ای گیلان در میدان نبرد روایت و حقیقت

در آن لحظات که شیشه‌ها می‌لرزیدند و ترکش‌ها زوزه می‌کشیدند، «نیما رجب‌پور» از پشت مانیتور‌های پخش و تدوین بلند شد. نه برای نجات خودش، بلکه برای نجات دیگران. همکارانش را به بیرون هدایت کرد، یکی‌یکی، با آرامش و بدون هیاهو. خودش آخرین کسی بود که از اتاق بیرون آمد. اما نه پیش از آنکه مطمئن شود آنتن زنده است؛ اینکه مردم بدانند هنوز صدایی هست، هنوز کسی مانده، هنوز روایت زنده است.

او از نسل مردانی بود که فریاد نمی‌زنند، شعار نمی‌دهند، ولی در عمل فریاد می‌شوند. رجب‌پور، سردبیر ارشد خبر در رسانه ملی، نزدیک به سه دهه سابقه فعالیت خبری داشت. سال‌ها از عمرش را در اتاق‌های سرد و روشن تحریریه گذرانده بود؛ با نوار‌های خام، متن‌های فوری، پخش زنده، مسئولیت، دقت، فشار، و سکوت.
قرار بود فقط ۲۰ ماه دیگر بازنشسته شود. برنامه داشت به لاهیجان برگردد، در خانه‌ای رو به کوه و چایزار، کنار همسر و دخترانش. اما تقدیر برایش سرنوشتی دیگر نوشته بود.

در مسیر خروج از ساختمان، ترکش به پیکرش نشست. هنوز جان در بدن داشت. حتی پاسخ تماس نگران دختر ۲۰ ساله‌اش را داد. اما خون‌ریزی مجال نداد. لحظه‌ای آمد که دیگر نه صدایی از او بلند شد و نه گوشی تلفن را می‌توانست بردارد...
پیکرش به بیمارستان منتقل شد، اما شدت جراحات مجال هیچ تدبیری نداد. ساعاتی بعد، ایران یکی از شریف‌ترین صدایش را از دست داد.

اما نیما فقط یک کارمند سازمان نبود؛ او، صدای آرام رسانه‌ای بود که هیچ‌گاه به دنبال دیده‌شدن نبود، اما همیشه دیده‌ها را تنظیم می‌کرد. تیتر نمی‌زد، اما تیتر‌ها را معنا می‌بخشید. در سکوت سرد اتاق فرمان، همیشه دستی پشت صحنه بود برای اینکه صحنه معنا داشته باشد؛ و آن شب، همان مرد بی‌ادعا، جان خود را در سطر آخر خبری گذاشت که خودش هیچ‌گاه آن را نخواند، اما نامش در متن آن تا ابد ماندگار شد.

رژیم صهیونیستی در جنایتی بی‌سابقه، رسانه را آماج حمله قرار داد. حمله به حقیقت، به آگاهی، به روایت. اما چه سود؟ وقتی مردانی، چون نیما، حتی با جسمی زخمی، صدای مردم را زنده نگه می‌دارند. امروز ما آن صدا را با جان می‌شنویم، چون در پس آن، قلبی ایستاده بود که برای ملت می‌تپید.

نیما رجب‌پور، هشتمین شهید رسانه‌ای گیلان، اکنون نامش در کنار قهرمانان بی‌ادعای رسانه نشسته است؛ همان‌ها که در لباس خبر، جان دادند تا خبر بماند؛ و ایران، با تمام دل، برایش خواهد نوشت:
صدایت رفت، اما نامت ماند. تصویرت رفت، اما روحت در قاب این سرزمین باقی است.
لالایی دخترت را ما ادامه می‌دهیم، با صدای گرم تو در حافظه رسانه...


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه