گفتگوی کوتاه با آزاده جانباز«مسعود پای فرزان»
آزاده جانباز«مسعود پای فرزان»، می‌گوید: زمانی که بعثی‌ها برای شمارش می‌آمدند من خیلی دقت نداشتم به چشم یکی از فرماندهان نگاه می‌کردم و از طرفی آنها از این کار خوششان نمی‌آمد که همان فرمانده با لگد من را روی زمین انداخت و جناق سینه‌ام را با پایش شکست.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، آزاده جانباز «مسعود پای فرزان» می‌گوید: در زمان جنگ تحمیلی به خدمت سربازی اعزام شده بودم و از طرفی دیگر مقابله با دشمن را وظیفه خودم می‌دانستم. 24 ماه خدمتم که تمام شد، اعلام کردند به نیرو نیاز دارند و من تا 30 ماه در خط مقدم به عنوان تدارکات جبهه به خدمتم ادامه دادم.

شکستن جناق سینه به خاطر یک نگاه

وی ادامه افزود: در جبهه چند بار دچار موج انفجار شدم. عراق به ما تک زد هر چه مهمات داشتیم استفاده کرده بودیم و به دام آنها افتادیم و اسیر شدیم.

آزاده کرمانشاهی، گفت: در اسارت چیزی به نام امکانات وجود نداشت، آب را در داخل یک تانکر وسط اردوگاه قرار داده بودند و انگار آب جوش می‌خوردیم شب که یک مقدار خنک می‌شد اجازه ورود به حیاط را به ما نمی‌دادند.

وی گفت: زمانی که بعثی‌ها برای شمارش می‌آمدند من خیلی دقت نداشتم به چشم یکی از فرماندهان نگاه می‌کردم و از طرفی آنها از این کار خوششان نمی‌آمد که همان فرمانده با لگد من را روی زمین انداخت و جناق سینه‌ام را با پایش شکست.

پای فرزان، گفت: کل دفاع مقدس پر از خاطرات ریز و درشت است. زمانی که با مادرم در کرمانشاه بودم، آسمان را که نگاه می‌کردی پر از هواپیما و بارش موشک بود برای کاری به بیمارستان ارتش رفتم که همان روز 400 شهید با هم آورده بودند وقتی با پیکر شهدا رو به رو شدم تا یک هفته نمی‌توانستم غذا بخورم.

وی بیان داشت: به عنوان راننده تانک در جبهه فعالیت می‌کردم، به مناسبت تحویل سال 1367 ما را فرستادند که بعثی را گلوله باران کنیم و سال تحویل را به آنها تبریک بگوییم. بعد از عملیات تانک روشن نمی‌شد دور و بر ما خمپاره‌های زیادی فرود آمده بودندکه خوشبختانه با یکی از همرزمان تانک را بوکسل کردیم و آن را برای عراقی‌ها نگذاشتیم در جبهه همه چیز برایمان مهم بود.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده