روایت همرزم شهید «محمد هاشم آل آقا» از آخرین پرواز در دل خلیج فارس
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید محمد هاشم آل آقا 27 آبان 1324 در شهرســتان كرمانشاه به دنيا آمد. پدرش مصطفی و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره كارشناسی در رشته علوم و فنون نظامي درس خواند. خلبان بود. ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد. محمد هاشم در ساعت شش بامداد 20 مرداد ماه سال 1363 برای انجام مأموریت به آسمان پرواز کرد و بعد از اتمام مأموریت خود، چند هواپیمای عراقی او را محاصره کردند و مورد اصابت موشک قرار دادند که با هواپیما در خلیج فارس سقوط کرد و به درجه رفیع شهادت نایل گشت. پیکر پاکش مفقود است. پس از شهادت محمد هاشم حضرت آیت الله خامنه ای، فرمودند: " ما یک امت را از دست دادیم."
جاتون خالی من همیشه عادت داشتم صبحانه را در بوفه آشیانه سی -130 بخورم، روزهایی هم که پرواز داشتم از ترس اینکه فرماندهان و سرپرست خط پرواز گیر ندهند سریع و با عجله چند لقمه ایی از صبحانه همکاران را با اجازه و بی اجازه برداشته و سراسیمه راهی رمپ پرواز می شدم اون اوایل که تازه کار بودم خیلی ها به من و دوستانم گیر می دادند، از قدیمی های داکواتا گرفته که بعضی ازآن ها چشم دیدن ما رو نداشتند تا فرماندهان ریز و درشت گاهی اگه فرصت میشد خودم رو به پایگاه شکاری می رساندم و میهمان دوستانم میشدم، اون موقع در رمپ پایگاه یکم ردیف به ردیف فانتوم ها پارک شده بودند و حتی در شیلترها هم فانتوم و اف -5 به چشم می خورد برای دیدن داود به گردان 12 شکاری می رفتم ارتش رو بخواهید به جز داود کسی رو در اون جا نمی شناختم اما به مرور با چهره همکاران داود آشنا شده بودم حتی با نام یکی دوتا از دوستان داود جان رو هم یاد گرفته بودم گاهی هم که برای تحویل گرفتن ملزومات پروازی از قبیل لباس و کاپشن پرواز ماسک خرطومی شکل اکسیژن و یا دستکش و پوتین پروازی به پایگاه شکاری می رفتم، با تک و توکی از خلبان شکاری که آن ها هم برای دریافت ملزومات پروازی خود آمده بودند برخورد کرده و سلام و علیکی میکردیم، ولی اغلب نام ها رو با چهره ها نمی شد تطبیق داد به همین دلیل تصویر کم رنگی از چهره محمد هاشم گل آقا را به خاطر داشتم اما نام او را به دفعات شنیده بودم، شاید هم به خاطر حضور زیاد در گردان 12 شکاری بارها و بارها با او سلام و علیکی کرده بودم اما واقعیت این است تا بعد از شهادت مظلومانه اش قیافه او را به خاطر نداشتم تنها بعد از مشاهده تصاویر آگهی ختم او چهره اش یادم اومد خیلی افسوس اش را خورده و یاد سر به سر گذاشتن همکارانش افتادم.
در تاریخ 9 آگوست 1984 قرار بر این بود که یک کاروان از کشتی های حامل سلاح و مهمات مورد نیاز ایران از مبدا سوریه با گذشت از تنگه هرمز به مقصد بوشهر و بندر امام خمینی حمل گردد عراقی ها که قصد حمله به این کاروان را داشتند تصمیم به استفاده از هواپیماهای سوپر اتندارد خود را گرفتند ولی از این کار خود منصرف شدند زیرا با وجود تامکت های ایرانی و گشتزنی مداوم آنها بر فراز خلیج فارس این طرح غیرممکن بود صبح روز 11 آگوست 2 فروند 23-MGML که مجهز به موشک های هوا به هوای R24R,R-60MK بودند جهت حمله به چند فروند کشتی ایرانی در نزدیکی جزیره خارک به پرواز در آمدند این دو هواپیما با پرواز در ارتفاع خیلی پایین به یکدسته اف -14 ایرانی نزدیک شدند در این زمان مرکز کنترل زمینی عراق دستور افزایش ارتفاع پرواز تا سقف 4000 متر را صادر کرد اما به علت اینکه مدت زمانی معین طول می کشید تا امواج رادیوئی از مرکز به میگ ها برسد خلبانان میگ ها که فاصله ای 150 کیلومتری با مرکز داشتند فرمان را دیر دریافت کردند، در این اثناء فرمانده دسته عراقی ناگهان خود را در مقابل تامکت های ایرانی دید و هواپیمای همراه او به خلبانی ستواندوم خلبان عامر به فاصله 600 متر از او و در پشت یک فروند اف -14 ایرانی پرواز می کرد فاصله کم میگ -23 عراقی تا تامکت ایرانی امکان شلیک موشک هوا به هوا را غیرممکن می ساخت و او به مسافت بیشتری نیاز داشت. تنها کاری که از عهده فرمانده دسته عراقی بر آمد این بود که با مانور چرخش فاصله خود را افزایش دهد همزمان هواپیمای ستواندوم عمار موفق شد تا با استفاده از اوضاع نامساعد جوی کماکان بطور ناشناخته به تعقیب تامکت دیگر بپردازد در همین موقع خلبان عمار در صفحه رادار خود علامت مثبت جهت شلیک موشک های خود را دریافت کرده و در نتیجه یک فروند موشک-RMK60 به طرف تامکت ایرانی پرتاب کرد افسر کنترل رادار (RIO) هواپیمای اف -14 به خلبانی هاشم آل آقا در این روز ستوان دوم خلبان محمد رستم پور بود. رستم پور صحنه درگیری آن روز را چنین ترسیم می کند: هاشم از هواپیمای همراه ما (WINGMAN) درخواست کرد که با تغییر موقعیت خود اطراف ما را جستجو کرده و مطئمن شود که هواپیمایی در پشت ما نیست.
سپس ما گردشی به سمت چپ انجام دادیم پس از این گردش هاشم احساس عجیبی داشت و مجددا از هواپیمای همراه درخواست کرد که دوباره از وضعیت پشت سر ما اطمینان حاصل کند در این لحظه تنها چیزی که هواپیمای همراه ما دید دود حاصل از موشک شلیک شده عراقی به طرف ما بود این موشک به موتور سمت راست ما برخورد کرد و در نتیجه این برخورد و انفجار ناشی از آن من به حالت بیهوشی دچار شده بودم زمانی که به هوش آمدم آلات دقیق پروازی هنوز کار می کرد اما هز هواپیما در آتش سوخت و با سرعت به سمت آب پیش می رفت من با استفاده از چتر نجات به بیرون پریدم و لحظاتی بعد خود را در آب یافتم. هوا مه آلود بود و چند دقیقه ای طول کشید تا من قایق نجات خود را باز کردم دراین موقع چندین بار صدای هاشم را شنیدم و من هم در جواب او فریاد کشیدم اما هیچگاه موفق به دیدار مجدد او نشدم.
انتهای پیام/