خدمت به انقلاب را از هر چیزی واجب تر می دانست
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۹
هم بند دوران اسارت شهید حمد الله دکامی زاده گفت: شهید معتقد بود که خدمت به انقلاب از هر چیزی واجب تر است. مگر نمی بینید انقلاب نوپای اسلامی ما با چه شرارت هایی روبروست و راهزنان منطقه، اشرار ضد انقلاب و نیروهای عراقی چه آتشی در منطقه به پا می کنند.
سرهنگ جهانگیری- هم بند دوران اسارت شهید حمد الله دکامی زاده در گفتگو با نوید شاهد کرمانشاه؛ در رابطه با زمان اسارت و هم بند بودنش با شهید دکامی اظهار داشت: شهید دکامی از قهرمانان کشتی ایران در دوران جوانی بود. پس از پیروزی انقلاب از ایشان پرسیدم چرا ورزش قهرمانی را ادامه نمی دهی در پاسخ گفت امروز خدمت به انقلاب از هر چیزی واجب تر است. مگر نمی بینید انقلاب نوپای اسلامی ما با چه شرارت هایی روبروست و راهزنان منطقه، اشرار ضد انقلاب و نیروهای عراقی چه آتشی در منطقه به پا می کنند. با این اوضاع، واجب تر از ورزش و قهرمانی، خدمت به این مردم انقلابی است.
وی افزود: بلاخره با این روحیه پاک و شریف به سپاه پیوست. شهید دکامی عموما" ساکت بود و سکوتی توأم با وقار و متانت در او دیده می شد؛ البته این سکوت بعضی از مواقع شکسته می شد. خاطرم هست قبل از پیوستن به سپاه، مدت کمی پس از پیروزی انقلاب به جهاد سازندگی پیوست.
وی با اشاره به این که شهید دکامی با تلاش و کوشش مستمر، این عنصر نفوذی را از جهاد سازندگی اخراج کرد افزود: با توجه به صفا و صمیمیتی که در او وجود داشت، پس از ورود به سپاه، خیلی سریع رشد کرد و به عنوان یکی از فرماندهان منطقه ی قصر شیرین شناخته شد. در منطقه ی ترشابه قصر شیرین به صورت غیر قابل پیش بینی، بدون اطلاع از هجوم عراق، پس از محاصره ی بعثی ها اسیر شدیم. با هم در آسایشگاه موصل 1 با حاج آقا ابو ترابی آشنا شدیم. انصا فا" حاج آقا ابو ترابی انسان بزرگی بود خواست خدا بود تا این انسان بزرگ جهت هدایت و ساماندهی در کنار اسرا قرار گیرد.
وی افزود: بلاخره با این روحیه پاک و شریف به سپاه پیوست. شهید دکامی عموما" ساکت بود و سکوتی توأم با وقار و متانت در او دیده می شد؛ البته این سکوت بعضی از مواقع شکسته می شد. خاطرم هست قبل از پیوستن به سپاه، مدت کمی پس از پیروزی انقلاب به جهاد سازندگی پیوست.
وی با اشاره به این که شهید دکامی با تلاش و کوشش مستمر، این عنصر نفوذی را از جهاد سازندگی اخراج کرد افزود: با توجه به صفا و صمیمیتی که در او وجود داشت، پس از ورود به سپاه، خیلی سریع رشد کرد و به عنوان یکی از فرماندهان منطقه ی قصر شیرین شناخته شد. در منطقه ی ترشابه قصر شیرین به صورت غیر قابل پیش بینی، بدون اطلاع از هجوم عراق، پس از محاصره ی بعثی ها اسیر شدیم. با هم در آسایشگاه موصل 1 با حاج آقا ابو ترابی آشنا شدیم. انصا فا" حاج آقا ابو ترابی انسان بزرگی بود خواست خدا بود تا این انسان بزرگ جهت هدایت و ساماندهی در کنار اسرا قرار گیرد.
* عراقی ها از تحقیر اسرا لذت می برند
وی بیان داشت: روزهای اول اسارت بود. عراقی ها از تحقیر اسرا لذت می برند و به بهانه های مختلف این تحقیر ها صورت می گرفت. فرضا" اگر به اسیری چند نخ سیگار داده می شد، عموما" با تمسخر و یا با اهانت به او و اهانت به مقدساتش صورت می گرفت. این عمل عراقی ها بسیار زشت و آزار دهنده بود. یک روز غروب یکی از عراقی ها پدر شهید دکامی را صدا زده، گفت: پیر مرد! سیگاری هستی؟ می خواهم چند نخ سیگار به تو بدهم، اما یک شرط دارد. پدر شهید دکامی گفتبه چه شرطی؟ نگهبان عراقی با خنده و تمسخر خاص جواب داد به شرط این که به امام خمینی توهین کنی. پدر شهید دکامی پشت به نگهبان عراقی کرده، به من که شاهد این گفتگو بودم، گفت: چرا من باید سیگار بکشم تا برای آن مجبور به شنیدن این حرف ها باشم. قسم می خورم تا زنده ام لب به سیگار نزنم. امروز 25 سال از آن روز می گذرد و خدا گواه است که پدر شهید دکامی حتی یک پک به سیگار نزده است. شهید دکامی چنین پدری داشت که توانست الگوی دیگران باشد.
*عراقی ها نمی خواستند ما از وقایع ایران و روند جنگ اطلاعی داشته باشیم
وی با اشاره به اینکه داشتن رادیو در دوران اسارت جرم بود گفت: با اینکه داشتن رادیو در دوران اسارت جرم بود اما وجود یک دستگاه رادیو در اردوگاه برای اسیران خیلی واجب و ضروری بود. یکی از اسرا یک دستگاه رادیو از عراقی ها به صورت کاملا" پنهانی برداشته بود. اخبار لازم توسط این برادر که در بین اسرا به ابو تراب معرف بود، پس از استماع در اختیار اسرا قرار می گرفت. عراقی ها نمی خواستند ما از وقایع ایران و روند جنگ اطلاعی داشته باشیم. بعد از مدتی با کمک جاسوس هایشان رادیو را پیدا کردند. ابو تراب نیز زیر ضربات شکنجه ی مرگبار عراقی ها به شهادت رسید.
وی عنوان کرد: بعد از مدتی با کمک تعدادی از اسرا با استفاده از غفلت یکی از نگهبانان، رادیو او توسط شهید دکامی برداشته شد. شهید دکامی با توجه به مجازات اعدامی که برای این کار در نظر گرفته شده بود، تا آخرین روزهای اسارت این رادیو را در اختیار داشت. اخبار لازم توسط ایشان استماع می شد و با یک برنامه ریزی خاص در اردوگاه پخش می گردید.
وی بیان داشت: روزهای اول اسارت بود. عراقی ها از تحقیر اسرا لذت می برند و به بهانه های مختلف این تحقیر ها صورت می گرفت. فرضا" اگر به اسیری چند نخ سیگار داده می شد، عموما" با تمسخر و یا با اهانت به او و اهانت به مقدساتش صورت می گرفت. این عمل عراقی ها بسیار زشت و آزار دهنده بود. یک روز غروب یکی از عراقی ها پدر شهید دکامی را صدا زده، گفت: پیر مرد! سیگاری هستی؟ می خواهم چند نخ سیگار به تو بدهم، اما یک شرط دارد. پدر شهید دکامی گفتبه چه شرطی؟ نگهبان عراقی با خنده و تمسخر خاص جواب داد به شرط این که به امام خمینی توهین کنی. پدر شهید دکامی پشت به نگهبان عراقی کرده، به من که شاهد این گفتگو بودم، گفت: چرا من باید سیگار بکشم تا برای آن مجبور به شنیدن این حرف ها باشم. قسم می خورم تا زنده ام لب به سیگار نزنم. امروز 25 سال از آن روز می گذرد و خدا گواه است که پدر شهید دکامی حتی یک پک به سیگار نزده است. شهید دکامی چنین پدری داشت که توانست الگوی دیگران باشد.
*عراقی ها نمی خواستند ما از وقایع ایران و روند جنگ اطلاعی داشته باشیم
وی با اشاره به اینکه داشتن رادیو در دوران اسارت جرم بود گفت: با اینکه داشتن رادیو در دوران اسارت جرم بود اما وجود یک دستگاه رادیو در اردوگاه برای اسیران خیلی واجب و ضروری بود. یکی از اسرا یک دستگاه رادیو از عراقی ها به صورت کاملا" پنهانی برداشته بود. اخبار لازم توسط این برادر که در بین اسرا به ابو تراب معرف بود، پس از استماع در اختیار اسرا قرار می گرفت. عراقی ها نمی خواستند ما از وقایع ایران و روند جنگ اطلاعی داشته باشیم. بعد از مدتی با کمک جاسوس هایشان رادیو را پیدا کردند. ابو تراب نیز زیر ضربات شکنجه ی مرگبار عراقی ها به شهادت رسید.
وی عنوان کرد: بعد از مدتی با کمک تعدادی از اسرا با استفاده از غفلت یکی از نگهبانان، رادیو او توسط شهید دکامی برداشته شد. شهید دکامی با توجه به مجازات اعدامی که برای این کار در نظر گرفته شده بود، تا آخرین روزهای اسارت این رادیو را در اختیار داشت. اخبار لازم توسط ایشان استماع می شد و با یک برنامه ریزی خاص در اردوگاه پخش می گردید.
* شهید دکامی ورزش کشتی و مسابقات آن را برای اولین بار در اردوگاه راه اندازی کرد
هم بند دوران اسارت شهید دمامی می گوید: شهید دکامی مسئول فرهنگی اردوگاه بود. روزانه چهار کلاس قرآن را اداره می کرد. در کنار آموزش قرآن، برای اولین بار با کمک پتوهای موجود موفق به ساختن تشک کشتی شد. ورزش برای تقویت روحیه ی اسرا خیلی مهم بود. او ورزش کشتی و مسابقات آن را برای اولین بار در اردوگاه راه اندازی کرد.
جهانگیری در ادامه گفت: شهید دکامی مطلقا" قومیت گرا نبود؛ همه را به یک چشم نگاه می کرد. با توجه به خصوصیات ارزنده ی اخلاقی، آن شهید بزرگوار استوانه ی مقاومت در بین اسرا بود. اسرا به طور دایم برای رفع مشکلات اردوگاه به او مراجعه می کردند. وی از احترام فوق العاده ای برخوردار بود؛ این احترام نه تنها در بین اسرا نسبت به ایشان ابراز می شد، بلکه این اواخر عراقی ها هم به ایشان احترام می کردند، چون آن ها هم پی به بلندی روح این آزاده ی دربند برده بودند. خداوند رحمتش کند. از پاکیزگی خاصی برخوردار بود و با سربلندی دعوت حق را لبیک گفت.
شایان ذکر است: سردار سرافراز آزاده، شهید حمدالله دکامی زاده در سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع شهر کرمانشاه متولد شد. بیش از شش ماه از تولدش نگذشته بود که از موهبت داشتن مادر محروم گردید. پدر شهید دکامی پس از فوت همسر به شهرستان قصرشیرین مهاجرت کرد. شهید دکامی دوران طفولیت، دبستان، دبیرستان، و اخذ دیپلم را در شهر قصرشیرین گذراند.
وی با شروع نهضت امام به یاران خمینی بزرگ پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکل گیری کمیته های انقلاب، جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصرشیرین نقش مؤثری داشت، و سپس به واسطه ی علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی، به جمع سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
انتهای پیام
هم بند دوران اسارت شهید دمامی می گوید: شهید دکامی مسئول فرهنگی اردوگاه بود. روزانه چهار کلاس قرآن را اداره می کرد. در کنار آموزش قرآن، برای اولین بار با کمک پتوهای موجود موفق به ساختن تشک کشتی شد. ورزش برای تقویت روحیه ی اسرا خیلی مهم بود. او ورزش کشتی و مسابقات آن را برای اولین بار در اردوگاه راه اندازی کرد.
جهانگیری در ادامه گفت: شهید دکامی مطلقا" قومیت گرا نبود؛ همه را به یک چشم نگاه می کرد. با توجه به خصوصیات ارزنده ی اخلاقی، آن شهید بزرگوار استوانه ی مقاومت در بین اسرا بود. اسرا به طور دایم برای رفع مشکلات اردوگاه به او مراجعه می کردند. وی از احترام فوق العاده ای برخوردار بود؛ این احترام نه تنها در بین اسرا نسبت به ایشان ابراز می شد، بلکه این اواخر عراقی ها هم به ایشان احترام می کردند، چون آن ها هم پی به بلندی روح این آزاده ی دربند برده بودند. خداوند رحمتش کند. از پاکیزگی خاصی برخوردار بود و با سربلندی دعوت حق را لبیک گفت.
شایان ذکر است: سردار سرافراز آزاده، شهید حمدالله دکامی زاده در سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع شهر کرمانشاه متولد شد. بیش از شش ماه از تولدش نگذشته بود که از موهبت داشتن مادر محروم گردید. پدر شهید دکامی پس از فوت همسر به شهرستان قصرشیرین مهاجرت کرد. شهید دکامی دوران طفولیت، دبستان، دبیرستان، و اخذ دیپلم را در شهر قصرشیرین گذراند.
وی با شروع نهضت امام به یاران خمینی بزرگ پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکل گیری کمیته های انقلاب، جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصرشیرین نقش مؤثری داشت، و سپس به واسطه ی علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی، به جمع سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
انتهای پیام
نظر شما