نزدیک چهار صبح رمز عملیات از طریق بی سیم اعلام شد:" یا الله " بچه ها گروه گروه با صدای الله اکبر پیش رفتند. دشمن که از قبل آمادگی کامل داشت با توپ و خمپاره و سلاح های سبک، شروع به تیر اندازی کرد.
یک نکته از هزاران(2 )؛ شبی خونین

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛کتاب «یک نکته از هزاران» مجموعه خاطرات جمعی از رزمندگان در دوران هشت سال دفاع مقدس است که توسط اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است.
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات صفدر خالوندی از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه است.
 زمستان 1360 در منطقه عملیاتی " کوره موش " کلینه ی سید صادق بودیم شب عملیات فرا رسید. آماده باش بودیم. واحدهای زیادی در منطقه بودند. شب بسیار آرامی بود. به قول معروف " آرامش پیش از طوفان " بود و هیچ سر و صدایی نبود. دشمن به سکوت ما مشکوک شده بود. به همین دلیل بعضی اوقات منوری می انداخت و روی زمین را روشن می کرد.
نزدیک چهار صبح رمز عملیات از طریق بی سیم اعلام شد:" یا الله " بچه ها گروه گروه با صدای الله اکبر پیش رفتند. دشمن که از قبل آمادگی کامل داشت با توپ و خمپاره و سلاح های سبک، شروع به تیر اندازی کرد. ناگهان خمپاره ای وسط گروه ما نشست و ترکش به ران من اصابت کرد.
سعی داشتم به مسیر خود ادامه بدهم؛ اما خونریزی زیاد توانم را گرفت و زمین گیر شدم.
هوا روشن شده بود و من بالای تپه بودم و جنازه ها و زخمی های خودی را می دیدم. یکی ترکش به شکمش خورده و روده هایش بیرون افتاده بود. دیگری ترکش به دهانش خورده بود. بی سیم چی شهید شده بود. بی سیم شکسته اش در بین جنازه ها مانده بود. با دیدن این صحنه ها درد خود را فراموش کردم.
تا نزدیکی های ظهر خمپاره های زیادی بر پیکر شهدا و زخمی ها خورد و خیلی از مجروح ها شهید شدند. با تاریک شدن هوا، تیر اندازی ها فروکش کرد و گروهی برای جمع آوری جنازه ها آمدند. من و چند نفر دیگر را هم راهی بیمارستان کردند.
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده