
به مناسبت 26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان به وطن منتشر شد
دکتر چمران به من نگاهی کرد و گفت: این اطراف گله گوسفند هست؟
سریع به اطراف تپه نگاه کردم. یک گله کوچک گوسفند کمی دورتر از ما بود. دکتر گفت: برو چوپانهای گله را بگیر، احتمال داره بیسیم را مخفی کرده باشند.
سریع با یکی از رفقا رفتیم و هر دو چوپان را که جوان بودند دستگیر کردیم. ابتدا منکر هر چیز بودند، اما دیدم که یکی از گوسفندها پشم زیادی دارد و غیرطبیعی است. جلو رفتم و دیدم که یک دستگاه بیسیم زیر شکم گوسفند بستهاند و با همان بیسیم به توپخانه عراق، گرای منطقه را میدهند. بعدها از دکتر سؤال کردم که: چطور فهمیدید که این چوپان ممکن است جاسوس دشمن باشد؟