عملیات مرصاد به روایت زنده یاد سردار عبدالرضا حاجی علیانی از فرماندهان دفاع مقدس استان کرمانشاه
شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۷
پذیرش قطعنامه 598 موجب ضعف رزمی رزمنده ها شد و انگیزه ی اولی را که برای پیروزی بجنگد و تا شهادت پیش رود را نداشت.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ فرمانده شجاع دوران جنگ تحمیلی استان کرمانشاه زنده یاد سردار حاج عبدالرضا حاجی علیانی عملیات مرصاد را مهمترین و سرنوشت سازترین عملیات 8 سال جنگ تحمیلی می دانست و در این راستا مطالبی را در کتاب " خاطرات رزمندگان اسلام از عملیات مرصاد" بیان کرده است که این خاطره در ادامه به مخاطبان گرامی تقدیم می گردد.
*حمله ی عراق ( فریب شیطان)
در پایان جنگ حوادث بسیار سنگینی پیش آمد که در حقیقت یک جنگ جدیدی بود؛ ما یک مرحله ی دیگر ی از جنگ داشتیم. از سال 1359 تا اواخر سال 1366 جنگ تمام عیاری را به ما تحمیل کردند. ما در مراحل مختلف دفاع کردیم و عملیات های متعددی برای بیرون راندن دشمن انجام دادیم. از اواخر سال 1366 یعنی بعد از عملیات والفجر 10 تا عملیات مرصاد، جنگ دیگری علیه ملت ما آغاز شد. البته با دامنه ی گسترده تری، با ابزار و شیوه های دیگر و بازی گردان های جدیدتری.
عراق در این مرحله همانند قبل علنا" وارد صحنه شد، ولی این بار با حمایت علنی همه ی قدرت های غرب و شرق و همچنین کشورهای منطقه، خصوصا" کشورهای عربی به استثنای تعداد معدودی، به عنوان پشتیبانی کنندگان نبرد حضور داشت. در این صحنه ی جنگ، عراق و آمریکا از جنوب عملا" وارد میدان شدند و منافقین هم با عرصه ی فعال تری از غرب اقدام کردند.
ما در جنگ حوادث بسیار تکان دهنده ای داشتیم. شاید آغاز این حوادث با بمباران حلبچه شروع شد. رژیم بعث عراق با این کارش می خواست به ما نشان دهد که برای رسیدن به اهدافش از هیچ وسیله و ابزاری روی گردان نیست؛ حتی با بمب شیمیایی علیه ملت خودش اقدام کرد. حادثه ی دیگر این بود که شهرها، روستاها، مناطق مرزی و نیروهای مسلح ما به صورت بسیار گسترده ای مورد تهاجم بمب های شیمیایی اهدایی کشورهای غربی قرار می گرفتند. در اواخر جنگ آمریکا حتی هواپیمای مسافر بری ما را بر خلاف تمام قوانین بین المللی مورد هجوم قرار داد و تعداد زیادی از هم وطنانمان را به شهادت رساند. این حرکت بیانگر آن بود که آمریکا برای رسیدن به اهدافش از هر ابزاری استفاده می کند.
با پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران همه ی برنامه های مدون و از پیش تعیین شده ی آن ها علیه ایران، نقش برآب ش. زیرا قرار بود آن ها ماه بعد منافقین را وارد صحنه کنند و ارتش عراق هم همزمان با منافقین در این گستردگی وارد میدان بشوند که پذیرش قطعنامه تمام برنامه های آن ها را به هم ریخت.
عراق تا عمق قابل ملاحظه ای حتی بیشتر از مرحله ی اول جنگ، وارد خاک ایران شد. از منطقه ی جنوب تا شانزده کیلومتری اهواز رسید. مجددا" سوسنگرد بستان، هویزه و جاده ی خرمشهر و تمام این مسیر و در جنوب فکه و ... را پشت سرگذاشت. در غرب، دوباره مهران و چنگوله را گرفت و سرپل ذهاب، قصر شیرین و حتی گیلانغرب را اشغال کرد. قسمت شمال غرب را هم به این شکل مجددا" تصرف کرد.
جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه شاید برخی آسیب ها را در صحنه ی رزم دید. از جمله انگیزه ی جنگیدن سست شد؛ یعنی قبلا" نیرویی که می جنگید، می گفت باید بجنگیم تا دشمن را نابود کنیم. الان برایش مشخص شده که از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران جنگ تمام شده است. رزمنده ی ما هر روز این منتظر این بود که دشمن متوقف و مذاکرات شروع شود و دشمن عقب نشینی کند.به همین دلیل انگیزه ی رزمی او ضعیف شد و آن انگیزه ی اولی را نداشت که برای پیروزی بجنگد و تا شهادت پیش رود.
انتهای پیام
*حمله ی عراق ( فریب شیطان)
در پایان جنگ حوادث بسیار سنگینی پیش آمد که در حقیقت یک جنگ جدیدی بود؛ ما یک مرحله ی دیگر ی از جنگ داشتیم. از سال 1359 تا اواخر سال 1366 جنگ تمام عیاری را به ما تحمیل کردند. ما در مراحل مختلف دفاع کردیم و عملیات های متعددی برای بیرون راندن دشمن انجام دادیم. از اواخر سال 1366 یعنی بعد از عملیات والفجر 10 تا عملیات مرصاد، جنگ دیگری علیه ملت ما آغاز شد. البته با دامنه ی گسترده تری، با ابزار و شیوه های دیگر و بازی گردان های جدیدتری.
عراق در این مرحله همانند قبل علنا" وارد صحنه شد، ولی این بار با حمایت علنی همه ی قدرت های غرب و شرق و همچنین کشورهای منطقه، خصوصا" کشورهای عربی به استثنای تعداد معدودی، به عنوان پشتیبانی کنندگان نبرد حضور داشت. در این صحنه ی جنگ، عراق و آمریکا از جنوب عملا" وارد میدان شدند و منافقین هم با عرصه ی فعال تری از غرب اقدام کردند.
ما در جنگ حوادث بسیار تکان دهنده ای داشتیم. شاید آغاز این حوادث با بمباران حلبچه شروع شد. رژیم بعث عراق با این کارش می خواست به ما نشان دهد که برای رسیدن به اهدافش از هیچ وسیله و ابزاری روی گردان نیست؛ حتی با بمب شیمیایی علیه ملت خودش اقدام کرد. حادثه ی دیگر این بود که شهرها، روستاها، مناطق مرزی و نیروهای مسلح ما به صورت بسیار گسترده ای مورد تهاجم بمب های شیمیایی اهدایی کشورهای غربی قرار می گرفتند. در اواخر جنگ آمریکا حتی هواپیمای مسافر بری ما را بر خلاف تمام قوانین بین المللی مورد هجوم قرار داد و تعداد زیادی از هم وطنانمان را به شهادت رساند. این حرکت بیانگر آن بود که آمریکا برای رسیدن به اهدافش از هر ابزاری استفاده می کند.
با پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران همه ی برنامه های مدون و از پیش تعیین شده ی آن ها علیه ایران، نقش برآب ش. زیرا قرار بود آن ها ماه بعد منافقین را وارد صحنه کنند و ارتش عراق هم همزمان با منافقین در این گستردگی وارد میدان بشوند که پذیرش قطعنامه تمام برنامه های آن ها را به هم ریخت.
عراق تا عمق قابل ملاحظه ای حتی بیشتر از مرحله ی اول جنگ، وارد خاک ایران شد. از منطقه ی جنوب تا شانزده کیلومتری اهواز رسید. مجددا" سوسنگرد بستان، هویزه و جاده ی خرمشهر و تمام این مسیر و در جنوب فکه و ... را پشت سرگذاشت. در غرب، دوباره مهران و چنگوله را گرفت و سرپل ذهاب، قصر شیرین و حتی گیلانغرب را اشغال کرد. قسمت شمال غرب را هم به این شکل مجددا" تصرف کرد.
جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه شاید برخی آسیب ها را در صحنه ی رزم دید. از جمله انگیزه ی جنگیدن سست شد؛ یعنی قبلا" نیرویی که می جنگید، می گفت باید بجنگیم تا دشمن را نابود کنیم. الان برایش مشخص شده که از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران جنگ تمام شده است. رزمنده ی ما هر روز این منتظر این بود که دشمن متوقف و مذاکرات شروع شود و دشمن عقب نشینی کند.به همین دلیل انگیزه ی رزمی او ضعیف شد و آن انگیزه ی اولی را نداشت که برای پیروزی بجنگد و تا شهادت پیش رود.
انتهای پیام
نظر شما