وصیت شهید: مادرم مبادا در صف پیام رسانان شهدا و یاران امام جایت را خالی ببینم
دوشنبه, ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۴
مادرم مبادا صدای دلنواز و گرم زیارت عاشورای سحرگاهت را سرد بینم مبادا قامت سرو گونه و راستت را چون رنگین کمان خم بینم مبادا چهره بشاش با لبخندهای مادریت را چین خورده و پژمرده و غمگین چون غروب آفتاب ببینیم و مبادا مادرم مادرم مادرم مادرم در صف پیام رسانان شهدا و یاران امام جایت را خالی ببینم.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ طلبه شهید ناصر چهار دولی فرزند قدرت الله در سال 1347 در یکی از روستاهای تویسرکان از توابع استان همدان دیده به جهان گشود و در همان کودکی به همراه والدین به شهرستان کنگاور مهاجرت نمود. پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی در سال 1360 وارد حوزه علمیه جعفر صادق (ع) در اصفهان گردید. پس از 4 سال تحصیل در حوزه احساس کرد برای دفاع از کیان اسلام و میهن به جبهه عزیمت نماید که به دلیل سن کم ایشان مسئولین به سختی قبول کردند شهید به تیپ انصارالحسین (ع) رفته و در گروه تخریب این تیپ عضو فعال بودتا اینکه در تاریخ 20 شهریور 1365 در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
* وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود فراوان بر امام زمان و نایب بر حقش پیر جماران و با سلام و درود فراوان بر پدر بزرگوارم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
مادرم سلام گرم مرا به گرمی آتش گلوله ها و به گرمی هوای خونین شهر بپذیر.
پدر و مادرم هوای اینجا و نوای اینجا هوایی خوش و نوایی دل انگیز است طبیعت را نگریستن گل و بلبلان و باغ و کوهساران زیباست لکن زیبایی اینجا گوی را از همه ربوده و انسان را حیران مناظر ساخته است. همه این زیبایی را نمی بینند جز چشم حقیقت بین همه این الطاف را حس نمی کنند الا مخلصین.
پدر و مادرم هیچ زیارتگاه و عبادتگاه عباد خدای تبارک و تعالی رفته ای؟ صدای دعا و مناجات آنها را شنیده اید؟ محراب های زیبا و توسل خانه های جذابش را دیده ای؟ مثل اینجا مثل آنجاست جز اینکه اینجا همه جا توسل خانه و ضریح همه جا محراب است ذکر همان (یا لیتنا کنا معک) دعایشان (اللهم ارزقنا توفیق الشهاده) هم محراب عبادت است و هم سنگر شهادت شمشیرها در کنار ذکر خداست و بدینسان گویم که اینجا بهترین جای دنیاست.
ندای رسیدن عاشق به معشوق زمانی بگوش می رسد و بوی واقعی عشق زمانی به مشام و آوای ملائکه الله با ندای (یا اتیها النفس المطمئنه ...) زمانی در صحرا طنین انداز می شود که دیوار سنگرها به خون آغشته شود و از رگ های بریده ای خون گرمی جاری شود. این خون خون خداست زائل کننده مذلت هاست و نوید امن و امان آینده است.
مادرم بلبلان نغمه های زیبایی می سرایند نه به زیبایی تکبیر شهید... لاله ها سرخند نه به سرخی خون شهید...
ستارگان و خورشید نورانیند نه به نورانیت رخ شهید...
اگر پری روح امواج خروشان دریا افتد هیچ موج سهمگینی آن را غرق نمی سازد ولی به محض چسبیدن ذره ای ناخالص تا انتهای دریا آنرا می کشاند. انسانها هم مانند پر هستند بر روی امواج ناخالصی هایی همچون ریا و شرک انسان را از مقصد باز می دارد و همیشه در لجنزار زندگی سوق می دهد تا تشنه تر شوند و از عالم در بسته بیرون نیایند.
ای پدر و ای مادرم اگر با تیغی تیغ دیگری را از دست در آوردم معنا و مفهومش آن است که تیغ دوم خوب است هر دو تیغ است و تیغها را باید دور انداخت. گوش کردن به سخنان پدر و مادر لازم است اما تا آنجائیکه مانع الی الله نباشد.
بیع و معامله است خوشا بحال کسی که با خدا معامله می کند اگر بگویم با خدا معامله می کنم کلامی بس لغو است بیع و معامله آنجاست که هر دو طرف از خود چیزی داشته باشند نه اینکه یکی نیازمند و دردمند و دیگری بی نیاز محض.
پدر و مادرم دوست دارم پروانه گردم و دور شمع وجود امامم باشم بگردم و بسوزم و از این سوختن حیات جاودانه یابم اگر معصوم (ع) می فرماید:جسمتان را به بهشت بفروشید هر کس جسم و جانش را به دنیا فروخت ضرر کرد و هر کس هم جانش را به بهشت فروخت ضرر کرد جسم را به بهشت و جان را باید به جانان فروخت. عارفان جان را به جانان می دهند چه باکی دارند که جسم را اندر کجا می برند (صبرت علی عذابک) سر می دهند ولی (فکیف اصبر علی فراقک) را چه کنند.
مادرم دوست دارم جانم را به جانان دهم تا طعم واقعی عشق را بچشم. زمانی که جبریل (ع) بر اباعبدالله (ع) در سرزمین عشق کربلا وارد شد تا از دو امر یکی را بپذیرد نصرت خدا را و یا دیدار خدا حضرتش دیدار خدا را برگزید چگونه ما بین دیدار خدا و دنیایی که نزد مولایم به اندازه پر مگسی ارزش ندارد و به زیباییهایش می فریبد ضرر می رساند و زود می گذرد و گذرگاه و استراحتگاهی بیش نیست از دیدار خدا سرباز زنم.
پدر و مادرم دوست دارم بی سر چون مولایم با رگهای بریده گلویم به دیدار خدا بروم.
اگر دنیا به کسی وفا داشته و به کسی ضمانت بقا داده هر آینه (لولاک ما خلقت الا افلاک) گل روی آسمان وزمین که تمامی آفرینش به خاطر او بود زیر خاک نمی رفت و امیرالمومنین در چاه کوفه درد دل نمی کرد فاطمه زهرا (س)پهلویش شکسته نمی شد.
مادرم دوست دارم همانطور که دنیا به من بی وفاست من هم به او بی وفا باشم. (الدنیا سجن المومنین) معصوم (ع) می فرماید این جهان زندان مردان خداست . معنایش این است که چون مومن نمی تواند به لقای خدایش برسد و در جوار حق تعالی اسکان یابد در زندان است. آنجا که حضرت تیغ از پایش در می آورند و خاک از آب دیده مبارکش خیس می گردد آنچه لقاء حضرت است اما لقاء ابدی حضرت زمانی است که فرقش شکافته می شود.
پدر و مادرم دوست دارم با پیشانی خونین و محاسن خضاب به لقاء خدا برسم.
پدر و مادرم دوست دارم از این مطاع قلیل بگذرم . و به سوی شوکت الهی پرواز کنم و اگر هزار بار کشته شدن با شمشیر آسانتر از در بستر مردن است چگونه از ترکشی و یا گلوله ای بهراسم مادرم دوست دارم بدنم قطعه قطعه شود تا بدنم به آتش حرام گردد. مادرم اگر تو به من کلمه و سخن گفتن آموختی اما امامم تشخیص کلمه حق از باطل را به من آموخت اگر تو با شیر دادنت مرا پرورده کردی امامم استقامت دلیری و روح شجاعت را به من آموخت و اگر تو محبت امامم را در دل من نهادی محبت خدا را هم امامم در دلم نهاد.
مادرم اگر امامم درباره رزمندگان فرمود . من از دور دست و بازوی شما که دست خدا بر آن است بوسه زده و بر این بوسه افتخار می کنم. من هم می گویم من از دور دست خاک زیر پایت را سرمه چشم می کشم و بر چشمانم می مالم می بویم و می بوسم و بر این افتخار می کنم تا کر شود گوشهایی که نمی خواهند صدای خادمان ولایت را بشنوند.
مادرم مبادا صدای دلنواز و گرم زیارت عاشورای سحرگاهت را سرد بینم مبادا قامت سرو گونه و راستت را چون رنگین کمان خم بینم مبادا چهره بشاش با لبخندهای مادریت را چین خورده و پژمرده و غمگین چون غروب آفتاب ببینیم و مبادا مادرم مادرم مادرم مادرم در صف پیام رسانان شهدا و یاران امام جایت را خالی ببینم.
در پایان از همه دوستان و اشنایان و اقوام حلالیت می طلبم و امیدوارم که از سر تقصیرات اینجانب در گذرند امامم را یاری کنید مکتبم را با خون خود آبیاری کنید . همیشه در صحنه حاضر باشید.
انتهاي پيام
نظر شما