سه‌شنبه, ۰۴ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۵
نوید شاهد - پیشینه‌ دوستی و همراهی شهیدان رجایی و باهنر با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به دهه 40 هجری شمسی باز می‌گرد و در این فاصله‌ آشنایی تا جدایی، بارها خاطرات تلخ و شیرین مبارزه و قیام لله، پیوند اخوت و رحمت میان آن‌ها را مستحکم‌تر کرد.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، دفتر نخست‌وزیری در شهریور سال 1360  قربانی نفوذ شد و دو تن از صادق‌ترین یاران انقلاب یعنی محمد‌علی رجایی و محمد‌جواد باهنر طی انفجاری به دست منافقان به شهادت رسیدند. پیشینه‌ دوستی و همراهی شهیدان رجایی و باهنر با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به دهه 40 هجری شمسی باز می‌گرد و در این فاصله‌ آشنایی تا جدایی ، بارها خاطرات تلخ و شیرین مبارزه و قیام‌لله، مودت و رحمت میانه آن‌ها را مستحکم‌تر کرد. در این گزارش به رابطه این دو شهید سرفراز با مقام معظم رهبری و نظر ایشان درباره شهیدان رجایی و باهنر پرداخته‌ایم.

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب
 
خاطره‌ حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای از شرکت در مراسم تشییع شهدای 8 شهریور 1360

«... من بیمار بودم و تازه از بیمارستان خارج شده بودم و در منزلی در حدود نیاوران استراحت میکردم و در جریان اوضاع و احوال هم قرار میگرفتم؛ یعنی مرحوم شهید رجائی و شهید باهنر و برادران دیگر، مسائل را با من در میان می‌گذاشتند، ولیکن خود من شرکت فعّالی در جریانات نمیتوانستم انجام بدهم. در این اواخر که تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهی در جلسات شرکت میکردم؛ کمااینکه در شب قبل از حادثه، من در جلسه‌ای در اتاق خود مرحوم رجائی شرکت کردم که در آن جلسه راجع به مسائل مهمّ مملکتی صحبت کردیم؛ بنابراین از محلّ حادثه دور بودم و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم. از خواب که بیدار شدم، از برادرهای پاسدار که پهلوی من بودند، یک زمزمه‌هایی شنیدم. گفتم [قضیّه] چیست؟ گفتند که یک بمب در نخست‌وزیری منفجر شده. من فوق‌العاده نگران شدم. گفتم که چه کسی آنجا بوده؟ گفتند که رجائی و باهنر هم بوده‌اند؛ من فوق‌العاده نگران شدم. با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم، خودم را رساندم پای تلفن، بنا کردم اینجا و آنجا تلفن کردن، امّا خبرها همه متناقض و نگران‌کننده بود. یکی میگفت که حالشان خوب است، یکی میگفت زنده بیرون آمده‌اند، یکی میگفت جسدشان پیدا نشده، یکی میگفت در بیمارستانند و من تا اوایل شب که خبر درستی به من نرسیده بود، در حالت فوق‌العاده بد و نگرانی به سر میبردم، تا بالاخره مطلب برایم روشن شد. فکر میکنم با آقای هاشمی یا آقای حاج احمدآقا خمینی که صحبت کردم، آنها به من گفتند که مسئله این‌جوری شده.
 احساسات من در آن موقع طبیعی است که چه احساساتی بود؛ دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر طراز اوّل جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت میکردم، احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم و از طرفی نسبت به آن کسانی که عاملین این حادثه بودند احساس خشم میکردم و لذا هم بود که فردا صبح زود با اینکه خیلی بی‌حال بودم، پاشدم سوار ماشین شدم، آمدم برای تشییع جنازه به مجلس و با اینکه اطبّا همه من را منع میکردند که شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمی‌آورم که در مراسم شرکت نکنم؛ آمدم آنجا روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانی‌ای هم با کمال هیجان کردم که دُوروبر من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم؛ از بس هیجان داشتم.»

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب
 
سخنرانی در مراسم بزرگداشت شهیدان رجائی و باهنر، 8 شهریور 62
 
روزنامه کیهان در اولین سالگرد حادثه هشتم شهریور در ویژه‌نامه‌ای به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر، در 7 شهریور 1361 یادنامه‌ای پیرامون شخصیت این دو شهید خدوم منتشر کرد. از مهم‌ترین مطالب این ویژه‌نامه مصاحبه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت‌، مبارزات و خدمات شهیدان رجایی و باهنر و روایت ایشان از حادثه انفجار دفتر نخست‌وزیری است. متن سخنان آیت‌الله خامنه‌ای بدین شرح است:
 
شخصیت‌شناسی شهید باهنر
 
شهید عزیزمان [باهنر] یکی از چهره‌های برجسته و استثنایی انقلاب و تاریخ ما بوده است. چیزی که نقش این شهید بزرگوار را بیشتر در ذهن انسان برجسته می‌کند، این بود که با داشتن این همه نقش هیچ تظاهری نداشت. آن روزی که بیشترین کار را در شکل دادن به ذهن دانش‌آموزان دبستان‌ها و دبیرستان‌ها انجام می‌داد و بیشترین نقش را ایفا می‌کرد به صورت یک معلم معمولی رفت‌وآمد می‌کرد و هیچکس از مبارزین و انقلابیون به اهمیت این نقش آگاه نبود مگر افراد ویژه‌ای.
 
از دوران‌های پیش از شروع نهضت انقلابی مردم مسلمان به رهبری امام خمینی، یعنی از سال‌های ۳۵ و ۳۶، شهید باهنر کار بزرگ خودش را در زمینه‌سازی و طرح‌ریزی انقلاب بزرگ ما آغاز کرد. به کمک چند تن از برادران، من جمله برادرمان آقای هاشمی رفسنجانی، یک نشریه‌ای را در قم به وجود آوردند که بیشترین نقش را در آن نشریه، شهید باهنر بر عهده داشت که به نام «مکتب تشیع» بود. نشریه‌ای که دستگاه پس از گذشت مدت کوتاهی، نهایت حساسیت را نسبت به آن پیدا کرد و به دنبال این جریان عظیم اسلامی و آب گوارا و روح‌بخش مکتب اسلام، شهید باهنر مرتب تا ساعتی که به شهادت رسید، خدمات ارزنده خودش را برای انقلاب و برای خدمت به مردم انجام داد.

در مورد کارهای حزبی و کارهای سیاسی، باید بگویم ایشان جزو کسانی بود که از نخستین روز تشکیل و تکمیل اندیشه یک دستگاه و یک سازمان سیاسی - اسلامی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد، مرحوم باهنر داخل بود و نقش داشت. در اولین جلسه‌ای که گذاشتند مرحوم باهنر، حضور و نقش بسیار فعالی داشت و برای اینکه پایه‌های حزب را بریزد، وقت زیادی را صرف کرد و کار زیادی انجام داد. و بعد از پیروزی انقلاب، برای اینکه اندیشه‌های اسلامی به صورت قالب‌های قابل قبولی که در ذهن جوانان و دانشجویان و دانش‌آموزان و افراد انقلابی دربیاید، باهنر کارهای شبانه‌روزی و پر زحمتی انجام داد. خصوصیات اخلاقی این شهید عزیز مجموعا یک خصوصیات برجسته‌ای است. یکی از بزرگترین آن‌ها همان بود که اشاره کردم. مرد بی‌تظاهری بود. هیچ‌کس از ظاهر آرام او نمی‌فهمید که در باطن و ذهن او، در اندیشه مواج او، چه می‌گذرد. به حق یکی از متفکرین و تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌های این انقلاب بود و شاید تا زمانی که زنده بود، هیچ‌کس به درستی نمی‌دانست و الان هم گمان نمی‌کنم به جز عده‌ای از دوستان نزدیک او کسانی که با او کار می‌کردند، به عظمت مکنونات علمی او آشنا باشد.
 
نوشته‌های زیادی داشت. کتاب‌های زیادی را تنظیم کرده بود. جزوه‌های زیادی نوشته بود که غالبا بدون نام بود و مدت‌ها در دست مردم می‌گشت و دانش‌آموزان از آن استفاده می‌کردند و کسی نمی‌دانست که پدیدآورنده و خلاق این‌ها شهید باهنر است.
 
ارتباطات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دو برای ارزش فکری و قدرت تفکر علمی او ارزش زیادی قائل بودند و احترام زیادی داشتند. من فراموش نمی‌کنم که مرحوم بهشتی در اغلب فعالیت‌های فرهنگی و علمی خودش، به شهید باهنر اتکا می‌کرد و روی آن حساب می‌نمود. هر جا که او کار می‌کرد شهید باهنر بایستی حتما در کنار او می‌بود، لذا در همه فعالیت‌های علمی و فکری شهید بهشتی، شهید باهنر بوده، جز آن مدتی که مرحوم بهشتی در خارج از کشور بود.

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب
 
به هر حال، یک شخصیت برجسته و یک انسان پر مغز و کم تظاهر و یک انسان زبده و طراح و آینده‌نگر در قالب یک موجود معصوم و کم‌حرف، بی‌تظاهر، بی‌توقع، پر کار و پر تلاش جلوه کرده بود.
 
از جمله خصوصیات دیگر شهید باهنر که نمی‌توانم نگویم، پرکاری او بود. ما در شورای انقلاب، در حزب، در کارهای فکری و علمی قبل از انقلاب، هر کاری که فکر می‌کردیم، کسی نیست که متصدی آن کار باشد، به مرحوم باهنر محول می‌کردیم و ایشان با کمال میل قبول می‌کرد، طبیعی است که همه کار زیادی داشتند و از پذیرفتن کار جدید سر باز می‌زدند. وقتی که در کار جدید از همه مایوس می‌شدند، به سراغ شهید باهنر می‌رفتند و آنجا مایوس نمی‌شدند.


افشای چهره حقیقی بنی‌صدر

نقش شهید رجایی و شهید باهنر را من در افشای ماهیت بنی‌صدر برجسته‌ترین نقش می‌دانم و فکر می‌کنم هیچ‌کس به قدر شهید رجائی، در درجه اول، و بعد هم شهید باهنر، در این مورد نقش نداشتند: البته در این مورد باید بگویم شهید رجائی نقش بیشتری داشت زیرا که رجائی باصبر و متانت و حوصله عظیم خود با قبول رنج‌ها و دردهای قلبی و غیرقابل افشایی که داشت، توانست با تعبير خود من با نرمش قهرمانانه‌ای بنی‌صدر خائن را افشاء کند و رسوا نماید و به زمین بکوبد. اولین روزی که ایشان در مجلس، برای قبول نقش نخست‌وزیری ظاهر شد، گفت که من حاضرم آبروی خود را برای این کار در راه خدا نثار کنم. هرکس چیزی دارد و می‌دهد و من چیزی جز آبرو ندارم و آن را در راه خدا حاضرم بدهم. و واقعا آماده شد که آبروی خودش را بدهد.

 آن بددهن خبیث درباره آن چهره معصوم حرف‌هایی زد که هیچ انسانی آن حرف‌ها را تحمل نمی‌کند. شهید رجائی آن‌ها را تحمل کرد برای خاطر خدا و حاضر شد آبروی خودش را در معرض ریختن بگذارد، برای خاطر اینکه مسئولیتش را خوب انجام بدهد. البته خدای متعال هم او را بی‌جزا و بی‌پاداش نگذاشت. امروز آبروی او، برترین آبروها و چهره او، منورترین چهره‌ها است و خداوند عوض آن آبرو که او در راه خدا می‌خواست بدهد، صدها برابر آبرو به او بخشید.

شهید باهنر هم در مقابله با بنی‌صدر نقش زیادی داشت، اگر چه در مقام افشاء، گفتگو و مناظره خیلی وارد میدان نبود، اما در شورای انقلاب، من فراموش نمی‌کنم، بنی‌صدر در اوج غرور، در آن هنگامی که هم ریاست شورای انقلاب و هم ریاست‌جمهوری و هم فرماندهی کل نیروهای مسلح را به عهده داشت و همه چیز این مملکت در دست او بود و خیلی آماده بود که به شیوه همه آدم‌های مغرور، به افراد اهانت کند و از آن‌ها بدگوئی و انتقاد کند، در ورای آن‌ها به یک یک اعضای شورا نسبت‌هایی می‌داد. در حضور خودمان حرف‌هایی غیرمنصفانه و توهین‌آمیز می‌زد و این‌ها را به صورت بیان یک عیب و به معنای یک شیوه انسانی نمی‌گفت، بلکه در حقیقت به آن‌ها دشنام می‌داد. نسبت به مرحوم باهنر می‌گفت که این ظاهر کاری نمی‌کند. اما باطنا به تعبير خود او، می‌گفت موشک می‌زند. یعنی از حرکات مرحوم شهید باهنر و موضع‌گیری‌های قاطع او به شدت آزرده بود و تاثیر آن‌ها را روی افشای مواضع منافقانه خودش زیاد می‌دید و لذا اینچنین تعبیر می‌کرد. به هر حال ایشان، نقش زیادی داشت، البته باید بگویم نقش اول مربوط به شهید رجائی است.

امروز، این حادثه به صورت یک نقطه عبرت‌آموزی در تاریخ انقلاب ما خودش را نشان می‌دهد. این واقعه جان‌خراش و جان‌گزا آغاز شد و هنوز یقینا زخم این حادثه از دل‌های امت اسلام و مخصوصا آن کسانی که بیشتر این دو عزیز را می‌شناختند، پاک نشده و شفا نیافته. اما به صورت یک حادثه‌ای که می‌تواند درس‌های دیگری به ما بدهد، خودش را نشان می‌دهد. ما امروز از حادثه شهادت این دو عزیز می‌توانیم این درس را بگیریم که ضد انقلاب برای پیشبرد اهداف خودش حاضر است چهره‌هایی به قداست رجائی و باهنر را هم با آن شکل فجیع نابود کند و جنایتی با آن عظمت و فجاعت انجام بدهد. ما همچنین احساس می‌کنیم هر کسی که زحمت بیشتری برای انقلاب می‌کشد و سرمایه بیشتری از وجود خودش می‌گذارد، مورد نفرت ضد انقلاب بیشتر قرار می‌گیرد.

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب

ما همچنین می‌فهمیم که ضد انقلاب با چهره‌های منافقانه‌ای، حاضر است همه جا نفوذ کند و حتی داخل اتاق کار شهید رجائی هم برود و به این وسیله، جنایتی را انجام بدهد. در صورتی که شهید رجائی با همه زیرکی و هوشیاری آن را نشناسد و چهره منافقانه او را نتوانند، بدرد و باطن پلید او را بشناسد. این‌ها درس‌هائی است که این حادثه به ما می‌دهد. ما این حادثه را در تاریخ گذاشتیم، چون در بایگانی تاریخ است. اما یک بایگانی‌ای بسته نیست. یک بایگانی است که هر لحظه در مقابل چشم ما است و ما باید از آن عبرت بگیریم و از او باید درس بگیریم. البته همچنان که بارها گفتیم، خودمان را برای سرنوشت افتخارانگیز و غرورآمیز این دو چهره عزیز آماده کنیم. همه مسئولان جمهوری اسلامی، امروز آماده هستند که با همان شرایط بمیرند. زیرا سرنوشت خدمتگزاران را دیده‌اند و اگر خود را خدمتگزار می‌دانند و ضد انقلاب را همچنان زنده می‌دانند، باید بدانند که این سرنوشت احتمالا، در مورد آن‌ها هم هست. این‌ها هم درس‌هائی است که این حادثه به ما می‌دهد.

تشریح رابطه سازمان با غرب

ایشان درباره رابطه میان سران فراری تروریست که در خارج از کشور به سر می‌برند و عاملان ترور گفت: رابطه، رابطه روشنی است. رابطه ارباب و نوکر، رابطه یک مزدور، همچنانکه خود سران فراری، هم عین حال، همین رابطه را با ابر جنایتکاران جهانی دارند. آن کسانی که در خارج نشسته‌اند و این عناصر پلید و بدنهاد داخلی را وادار به این کارها می‌کنند، خود آن‌ها هم به نوبه خود، مزدور اجانب و نوکر ابر جنایتکاران و مأمور آن آمران جرم می باشند. تردیدی نیست که ضد انقلاب با طیفی که دارد و با برنامه‌های گوناگونی که دارد همه یک هدف را دنبال می‌کنند گیرم که فلان ضد انقلابی که در خارج نشسته، با فلان ضد انقلابی دیگر با هم دعوا داشته باشد، ولی دعوای آن‌ها در اصول نیست، دعوای آن‌ها در اهداف نیست. دعوای آن‌ها در چیزهایی است که به خودخواهی های آن‌ها مربوط می‌شود.

جریان‌هایی هم که به آن‌ها وابسته است، در واقع، عينة همانطور است. یعنی در داخل جریان منافقین و جریان سلطنت‌طلبان و جریان ساواکی‌های فراری، جریان وابستگان به بختیار، اویسی، بنی‌صدر، رجوی، پسر محمدرضا و دیگران، همه این جریان‌ها در حقیقت یک طیفند. اگر چه جریان‌های گوناگونی است. ارتباط این‌ها هم با فراریان ضد انقلاب خارجی همانطور که گفتند ارتباط آمر و مأمور است. بنابراین، هیچکدام از این‌ها نمی‌توانند ادعا کنند، مثلا اگر چنانچه عامل جنایت، فردی از منافقین است، بیاید بگوید من برای اویسی این کار را نکردم یا برای بختیار نکردم. یا برای رضا پهلوی نکردم. خیر، برای آن‌ها کردند یا آن ساواکی فراری و سلطنت‌طلب متواری که در ایران دارد یک کار خلافی انجام می‌دهد، او نباید خوشحال باشد که بگوید من مثلا با رجوی یا بنی‌صدر و دیگران مخالف هستم، نه، این هم برای آن‌ها دارد کار می‌کند. همه آن‌ها دارند برای هم کار می‌کنند. بنابراین، رابطه آن فراریان پناهنده به آغوش دشمن با آن روسیاهان بدنهاد داخلی، رابطه‌ای مستقیم و مشخص است که تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد.

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب
 
بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت‌4 شهریور 94 به‌مناسبت هفته‌ دولت
 
«مناسبتی که برای این هفته قرار داده شده، یکی از تلخ‌ترین یادبودهای کشور است؛ یعنی شهادت دو عزیزِ برجسته مثل شهید باهنر و شهید رجائی. حالا امسال تصادفاً با هفته کرامت همراه شد لکن به‌طور معمول، این هفته یادآور مصیبت درگذشت این دو بزرگ است. تصوّر من این است که حکمت الهی که بر دل و زبان مسئولین جاری شد و این اتّفاق افتاد و این مناسبت در این زمان قرار گرفت، برای این است که شهید رجائی و شهید باهنر از یاد نروند و به‌عنوان دو شاخص، به‌عنوان دو سنجه در مقابل چشم ما باشند. خب، شاخص بودن این دو نفر، نمیتوان گفت به‌خاطر قوّت مدیریّت آنها یا مثلاً فرض کنید که توانایی‌ها و ابتکارات آنها است؛ چون مسئولیّت این دو عزیز زمان زیادی طول نکشید؛ [زمان] مرحوم باهنر که خیلی کوتاه بود، مرحوم رجائی هم چند ماهی -حدود یک سالی مثلاً فرض کنید- [بود]. سنجه بودن آنها به‌خاطر خصوصیّات رفتاری آنها و شخصیّتی آنها و اخلاقی آنها است؛ این را باید ما همواره در ذهن داشته باشیم.

 خب، زمان تغییر پیدا می‌کند؛ جریان گوناگون فرهنگ ها و ارزشها و مانند اینها هم می‌آید [و] میرود -طبیعت زمانه این است- تحوّلاتی در ذهن‌ها، در فکرها به‌وجود می‌آید لکن یک اصول ثابتی وجود دارد که این اصول را بایستی همواره در نظر داشت. برای ما مسئولین در نظام مقدّس جمهوری اسلامی، این اصول ثابت را میتوان در شخصیّت این دو مرد عزیز و بزرگوار جستجو کرد و یافت. خب، ما با اینها به‌خصوص با مرحوم باهنر، سالهای متمادی مأنوس بودیم، با مرحوم رجائی هم همین‌جور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئولیّت‌ها و در مجلس و بیرون مجلس؛ واقعاً خصوصیّاتی داشتند که ما اینها را بایستی از یاد نبریم. به نظر من ایمانشان به این راه، به این اهداف، اهدافی که امام ترسیم کرده و جمهوری اسلامی مظهر آن اهداف است، شاخص خیلی مهمّی است؛ اخلاصشان؛ روحیّه‌ خدمتگزاری‌ای که در اینها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمی‌شناختند و برای خدمتگزاری کار می‌کردند.
 
 روحیّه‌ مردمی بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزدیک پای صحبت مردم نشستن؛ راه‌هایی باز کردن -خب ماها به حکم مسئولیّت یک محصوربودن‌هایی داریم، یک محدودیّت‌هایی داریم- که گذرگاهی باشد برای تماس با متن زندگی مردم. من به آقای رئیس‌جمهور هم چندبار تا حالا گفته‌ام که این سفرهای استانی خیلی چیز خوبی است، این یکی از آن کارهای بسیار مثبت است، به دولتهای قبل هم همین سفارش را من همیشه میکردم؛ یکی از راه‌ها این است؛ رفتن به خانه‌ مردم، رفتن منزل شهدا -که حالا الحمدلله این کار تا حدودی باب شده و کار خوبی است- راهی برای تماسهای گوناگون مردم؛ اینها خیلی مهم است. این کارها روحیّه‌ مردمی بودن و شناخت مردم را در انسان حفظ میکند و نگه میدارد. وقتی این نباشد، انسان از حال جامعه غافل میشود و همیشه نگاهش به کلّیّات [است‌]؛ مثل کسی که با هواپیما دارد از روی یک شهری عبور میکند؛ بله، کلّیّت شهر را انسان بهتر از کسی که پایین است میبیند، امّا [اینکه‌] داخل این کوچه‌ها، داخل این خیابانها چه خبر است، داخل خانه‌ها چه خبر است، در مغازه‌ها چه [خبر] است، مراجعه‌کنندگان چه کسانی هستند، اینها را آن کسی میفهمد که برود در این کوچه‌ها راه برود؛ حالا همان مقدار محدودی که ممکن هست؛ مردمی بودن خیلی مهم است.
 
 برای خودشان از مقامی که داشتند، کیسه ندوخته بودند؛ این یکی از چیزهای مهم است. این‌جور نباشد که ما فکر کنیم حالا که یک مسئولیّتی داریم، این را وسیله‌ای قرار بدهیم برای تأمین آینده؛ همچنان‌که در مسئولان بسیاری از کشورهای دنیا این هست و این را وسیله‌ای قرار میدهند برای اینکه در آینده در هیئت‌مدیره‌ فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالی حسّاس سهم داشته باشند. پایبندی به مبانی انقلاب و امثال اینها؛ اینها خصوصیّت این دو شخصیّت بود؛ اینها را باید در نظر داشته باشیم و خودمان را با اینها تطبیق بکنیم.

شهیدان رجایی و باهنر در بیانات رهبر معظم انقلاب
 
بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت 2شهریور 99 به‌مناسبت هفته‌ دولت

رهبر انقلاب اسلامی حادثه عاشورا را قله جهاد، فداکاری و شهادت نامیدند و با اشاره به مصادف شدن هفته دولت با دهه اول محرم افزودند: مبنای هفته دولت نیز جهاد و شهادت است چرا که رجایی و باهنر با مجاهدت مستمر، سختکوشی و تلاش در هنگام هجوم و محاصره مشکلات، خودداری کامل از پیگیری منافع شخصی و پرهیز از چهره‌سازی برای جذب نظر مردم، خود را شایسته پاداش بزرگ الهی یعنی شهادت ساختند.
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده