شهید "علی عسگری" به همراه برادر خود عازم جبهه های جنگ شد. هر دو در عملیات کربلای پنج در مقابل بعثی های عراقی دلاورانه جنگیدند. سرانجام علی براثر اصابت ترکش خمپاره در حالی که سر به زانوی برادر گذاشته بود به دیدار حق شتافت.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید علی عسگری، در خانواده ای کشاورز با وضعیت مالی ضعیف در روستای لیوان غربی دیده به جهان گشود. پدرش با شغل کشاورزی و دامداری مخارج زندگی خود را تامین می کرد. 

شهادت در آغوش برادر


دوران کودکی

علی در کودکی پسری آرام و مهربان بود. و بعد از گذراندن دوران کودکی و رسیدن به هفت سالگی در مدرسه ی روستا (لیوان غربی) ثبت نام کرد و بعد از طی این دوره تحصیلی، در مدرسه راهنمایی ثبت نام و این دوره تحصیلی را تا سال دوم  ادامه داد.

 به دلیل عدم علاقه به تحصیل، تصمیم  به ترک  آن گرفت و با وجود اصرار فراوان خانواده دیگر به تحصیل خود  ادامه نداد. علی اوقات فراغت خود را با کمک به خانواده در کشاورزی و دامداری  می گذراند و پس از ترک تحصیل به ورزش کشتی روی آورد و به دلیل علاقه فراوان که به کشتی داشت سعی می کرد جزء کشتی گیران مطرح، مانند کشتی گیران بهشهر و نوکنده شود. او در یک مسابقه شرکت کرده بود که جایزه نیز گرفته بود. 



علی یعد از مدتی داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و به جبهه کردستان پیوست و حدود هفت ماه خدمت کرد. بعد به منزل آمد و بعد از مرخصی  دوباره عازم جبهه شد.  ابتدا به مادرش گفت: مادر من به خدمت سربازی نمی روم اگر به جبهه بروم حتماً شهید  می شوم .  مادرش گفت: مگر روی پیشانی تو نوشته شده است که می خواهی شهید شوی ، نه پسرم به خدمتت ادامه بده و به سربازی برو. 

عشق به اسلام

سپس علی به خاطر علاقه ای که به اسلام و قرآن و امام خمینی (ره) و دفاع از ناموس و آرمان های مقدس اسلام داشت آماده اعزام شد.  دو برادر و برادران بسیجی محل وارد اتوبوس شده و با دستانش با مادر خداحافظی کرد و به جبهه هفت تپه ی شلمچه اعزام شدند. بعداز مدتی فعالیت در جبهه حدود دو بار به مرخصی آمد، بعد از مرخصی دوباره به جبهه هفت تپه (شلمچه) اعزام و  برای شرکت در عملیات کربلای 5 آماده شد. 

شهادت

در حین عملیات علی با برادر خود در یک سنگر بودند که علی به برادر خود می گوید:  ولی الله، به مادر بگو من را حلال کند. و برادرش می گوید: از کجا معلوم، من بمیرم و تو زنده بمانی.
علی می گوید عملیات ما شروع شده و من رفتم فقط به مادر بگو مرا حلال کند. سپس به عملیات  رفت و در این عملیات براثر اصابت ترکش خمپاره به بدن، بدنش متلاشی شده و  برروی زانوی بردار خود افتاد و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
سپس خبر شهادتش را به خانواده دادند و  پیکر شهید را در روستای لیوان غربی تشیع و در گلزار شهدای امامزاده حبیب الله  نوکنده به خاک سپردند.

منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده