وصیت نامه شهید "مجتبی اکبری نسب" / بخش اول
شهید "مجتبی اکبری نسب" در وصیت نامه خود چنین نوشته است: مى دانيد كه شهادت يك انتخاب است؛ مرگ نيست، بلكه حيات است و هر نفر از بنده هاى خدا كه به اين مقام مى رسد، انسان هاى بيشترى بيداروآگاه مى شوند. چنانكه امام عزيزمان مى فرمايد: بكشند ما را ملت بيدارتر مى شود.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید مجتبي اكبری نسب، يازدهم مرداد 1345 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش مرتضي، راننده بود و مادرش مستوره نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهارم آبان 1366 ، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

متن وصيت‌نامه؛

يا ابا عبدالله با هر كه با شما در صلح و صفاست، در صلح و صفا و هر كه با شما پيكار جويد در جنگ خواهم بود تا روز قيامت .

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان، در هم كوبنده ستمگران، رسوا كننده منافقان و كوردلان، حبيب محبان، معشوق عاشقان، دواى دردمندان و حافظ اسلام راستين

با درود و سلام به پيشگاه مولايم حضرت صاحب الزمان (عج) و نايب بر حقش امام خمينى

اى خداى لم يزال، درود فرست بر محمد و آل او و بر شهيدان اسلام تا كنون من جمله سالار شهيدان حسين بن على (ع)

مى دانيد كه شهادت يك انتخاب است؛ مرگ نيست، بلكه حيات است و هر نفر از بنده هاى خدا كه به اين مقام مى رسد، انسان هاى بيشترى بيداروآگاه مى شوند. چنانكه امام عزيزمان مى فرمايد: بكشند ما را ملت بيدارتر مى شود.

هميشه از الله چند چيز طلب مى كردم:

با درد و رنج آشنايم كند؛

چون درد و رنج است كه انسان را آب ديده مى كند تا خود را فراموش نكند. فراموش نكند كه اين دنيا فانى است. اين مكان پر زرق و برق براى كاشتن است و آخرت براى برداشت كردن. فراموش نكند كه بدن او از بين خواهد رفت و دنيا روح و اعمال بد و خوبش را در آخرت رها خواهد كرد.

از خدا مى خواستم كه عشق به ائمه را در قلبم زياد كند؛

در اين دنيا چه پناهى براى بى پناهان بهتر از عشق ورزيدن به خدا و ائمه يافت مى شود؟ عشق ورزيدن به على كه خود كوهى از رنج و درد بود. اگر توسلى نباشد بنده نمى توانم در برابر مصائب و مشكلات قد علم كنم .

از خدا ملتمسانه مى خواستم كه بار مسئوليت نتواند مرا از راه اصلى و صراط مستقيم منحرف كند و به بيراهه و تاريكي هاى ظلم سوق دهد.

از او مى خواستم دوستان خوبى نصيب من حقير كند؛

همانا بهترين دوستانم برادران بسيجى و برادرانى بودند كه جان ومال خود را وقف جنگ و انقلاب كردند.

از رب خود عاجزانه مى خواستم روح مرا قوى گرداند تا عزت و ذلت در كارهاى دنيايى برايم يكسان باشد؛ از او مى خواستم چهره واقعى دشمنان اسلام را به من بنماياند تا با دريافتن ماهيت پوچ و استكبارى آنها به اسلام راستين خود بيش از پيش عشق بورزم.

هميشه نداى درونى به من حكم كرد كه وارد راه حق و حقيقت شدن آسان است ولى تا آخر استقامت كردن بسيار مشكل است. دوست داشتم تمام نصايح امام امت را به كار ببندم. امامى كه مى فرمايد: من اميدوارم همان طورى كه شما پاسدارى هستيد براى اسلام، پاسدارى از نفس خودتان نيز باشید. نگذاريد نفس سركشى بكند. هر كارى كه مى خواهد بكند، نفس خودتان را مهار كنيد كه تابع اسلام باشد؛ هر چه خدا مى خواهد عمل كند.

اين پير جماران على وار جلوى دريايى از مشكلات ايستاد. شما را به خدا قسم او را تنها نگذاريد. چشم همه عالم، به خصوص مسلمين و مستضعفين جهان به انقلاب ما دوخته شده است؛ پس به خاطر اين ستم كشيده ها، مظلومين و حقانيت اسلام از امام و جمهورى اسلامى دفاع كنيد .

در آخر نصرت و پيروزى رزمندگان عزيز را از خداى فاطر السموات آرزو دارم .


منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده