خاطره
ضدانقلاب هرشب به داخل شهر نفوذ می کرد و به مقرها و پایگاه ها حمله می کرد. یک ساعتی گذشت که ناگهان صدای انفجار بزرگی خانه را لرزاند و بعد هم صدای رگبار گلوله پیچید...
نوید شاهد کردستان:

شهید معظم ابوالمحمد قاضیان


فرزند: فرج الله

ولادت: ۱ ̷ ۹ ̷ ۱۳۰۵

محل ولادت: سنندج

شغل: پاسدار

تاریخ شهادت: ۱۹ ̷ ۴ ̷ ۱۳۶۰

محل شهادت: سنندج

نحوۀ شهادت: درگیری با ضدانقلاب و اصابت گلوله

محل دفن: قبرستان عمومی شیخان سنندج


ابوالمحمد قاضیان، فرزند فذج الله و خرامان در شهرستان سنندج به دنیا آمد. به دلیل محرومیت از امکانات تحصیلی و مالی در آن دوره از آموختن سواد بی بهره ماند واز کودکی در کنارخانواده اش به کار پرداخت.

سال ۱۳۴۸ ازدواج نمود که حاصل آن سه فرزند (یک و دو دختر) بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیدایش گروهکهای ضدانقلاب در کردستان برای دفاع از دین مبین اسلام و ناموس مردم مسلمان منطقه، به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد به سپاه پاسداران پیوست و مسلح گردید. پس از شرکت در چندین عملیات پاکسازی، در جریان حملۀ ضدانقلاب به مقر محلۀ جور آباد سنندج، هدف اصابت گلولۀ قرار گرفت وبه شهادت رسید.

مقر محلۀ جورآباد سنندج

همسرم همیشه مدافع اسلام و قرآن بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور گروهکهای ضدانقلاب در کردستان، در مقابل آن ها ایستاد و نمی توانست شاهد ترویج و تبلیغ کفرو و فساد باشد. با وجودی که سن و سالی از او گذشته بود، به سپاه پاسداران پیوست و مسلح گردید تا جوانها نیز چنین حرکتی بکنند. اواخر شب بود که همسرم لباس پوشید و اسلحه اش را برداشت و به مقر رفت. ضدانقلاب هرشب به داخل شهر نفوذ می کرد و به مقرها و پایگاه ها حمله می کرد. یک ساعتی گذشت که ناگهان صدای انفجار بزرگی خانه را لرزاند و بعد هم صدای رگبار گلوله پیچید. مقر محلۀ جور آباد، نزدیک خانۀ خودمان بود. صدای دویدن و داد و فریاد کسانی از داخل کوچه می آمد. مادرم نگذاشت حتی از اتاق بیرون بیاییم. چراغ ها را خاموش و در کنار دیوار اتاق پناه گرفته بودیم. درگیری شدید بود. نگران همسرم بودم. نزدیکی های صبح و بعد از درگیری، خبر شهادت همسرم را دادند. صبح همسایه ها که بیرون آمدند، گفتند ما اواخر شب از پنجره های خانه کسانی مسلح را دیدیم که در پناه دیوارها و تاریکی، بی صدا می آمدند، فکر کردیم افراد سپاه و یا پیشمرگان مسلمان هستند. اگر این اشتباه پیش نمی آمد، می توانستیم زود به مقر خبر بدهیم تا غافلگیر نشوند.

از خاطرات خانم بهجت کنعانیان، همسر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده