شهادت 18 فروردبن؛
شهيد عبدالرضا حسن شاهی در اردیبهشت سال 1344 به دنیا آمد و در فروردین 62 به شهادت رسید.
تاملی در زندگی شهيد عبدالرضا حسن شاهی
نوید شاهد فارس: شهيد عبدالرضا حسن شاهی در  15 اردیبهشت سال 1344 در خانواده اي مملو از ايمان و محبت ديده به جهان گشود. دوران 5 سال طفوليت را در دامان  مادرش به پايان رساند . در 6 سالگي با شور و اشتياق فراوان راهي دبستان عسکري (شهيد منوچهري) شد و با کمال موفقيت و پشتکار دوران ابتدائي را سپري کرد و راهي مدرسه راهنمائي گرديد و دوران سه ساله راهنمائي نیز با جديت فراوان به پايان رساند.

 در همين موقع بود که ذهنش آماده فراگيري تعاليم اسلام بود لذا براي يادگيري مسائل ديني به مسجد جامع مي رفت تا مسائل مورد لزوم را کسب نمايد . در همين اثناء بود که تظاهرات بر عليه رژيم شاه صورت گرفت و او اعلاميه هاي امام را که به دستش مي رسيد به در بین دوستان و آشنايان پخش می کرد تا رژيم را بيش از پيش رسواتر نمايد.

 سال 1357 پا به دبيرستان گذاشت . در اوائل 59 بود که با عده اي از برادران از جمله شهيد مصطفي صبري و برادر اسير ولي دري انجمن اسلامي دبيرستان شهيد عليرضا اسکندري را بنا نمود و روحانيون که از حوزه علميه قم جهت تبليغ اعزام مي شدند. اين برادران جهت ارشاد دانش آموزان دعوت مي نمودند در همين اثنا که منافقين خلق کمر به نابودي دسترنج هزاران خون شهيد و معلول بسته بودند لذا با لبيک گفتن به فرمان امام مبني بر اينکه همه اين ملت بايد سازمان اطلاعات باشند بعنوان يکي از بازوان رشيد سپاه پاسداران براي شناسائي منافقین شبانه روز زحمت مي کشيد.


 در آذرماه 1360 با عده اي از همرزمانش راهي جبهه ها گرديد و در عمليات تقي جوکار ، مصطفي صبري ، خدا مراد قاسمي و ديگر برادران به فيض شهادت نائل آمد و عبدالرضا هم در اين عمليات از ناحيه پا مجروح شد و به ارسنجان آمد و بستري گرديد.

پس از درمان معالجه راهي جبهه گرديد و در عمليات فتح المبين شرکت نمود و پس از اتمام ماموريت با قامتي استوار به وطن بازگشت و مردان خدا چنان تار پود وجودشان عاشق خداست که ديگر دنيا در نظرشان پشيزي ارزش ندارد و پس از توقف کوتاهي در خانه راهي جبهه هاي کردستان براي سرکوبي نيروهاي شرق و غرب که بر عليه اين انقلاب بسيج گرديده بودند شد و در آنجا هم سربلند و پيروز از جبهه برگشت و چنان خالص گرديده بود که بجزء خدا ديگر به هيچ نمي انديشد و جزء الله در نظرش چيزي ديگر ارزش نداشت، لذا با خود مي انديشيد که بايد خواب راحت را از مزدوران برکند . براي پنجمين بار عازم جبهه کوشک گرديد و در عمليات رمضان شرکت نمود که در اين عمليات برادر قنبر علي قنبريان از همرزمانش بود به درجه رفيع شهادت نائل گرديد چنان عاشق شهادت بود که هميشه با خود مي گفت نمي دانم چرا خداوندشهادت را نصيب من نمي نمايد و در شهريورماه 61 بود که براي ادامه تحصيل در دبيرستان ثبت نام نمود .

او تحمل اين را نداشت که در خانه بماند و ادامه تحصيل دهد و مزدوران برادران و خواهران ما را از دور و نزديک مورد هجوم گلوله تانک و توپ و موشک قرار دهد لذا راهي جبهه ها گرديد و در قسمت اطلاعات و عمليات تيپ فاطمه زهرا (س) فعالانه زحمت کشيد که اين شجاعت او مورد توجه کليه مسئولان بود .

تاملی در زندگی شهيد عبدالرضا حسن شاهی
او نقل مي کرد که در يک شب که براي شناسايي پشت سر نيروهاي عراقي قرار گرفتم هوا کاملا روشن شد و هر لحظه انتظار شهادت را با چشمان خود مشاهده مي نمودم تا اينک در يک کانال با افراد گروه شناسائي قرار رفتيم و مزدوران عراقي هم مرتب از آنجا عبور مي کردند ولي از آنجا  خداوند مي فرمايد : وجلعنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون ، از پيش و پس بر چشم و هوشتان هم پرده افکنديم که هيچ راه حق نمي بينند بر مصداق اين آيه ثابت مانديم ، سپس مقر خويش بازگشتيم و

وی سرانجام در 18 فروردین 1362 در عمليات والفجر 1 در حالي کهنيروها را جهت عمليات از ميدانهاي مين راهنمائي مي نمود در بازگشت در يکي از مقرها بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفيع شهادت نائل آمد .


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده