اشعاری از آزاده شهید محمود امجدیان در نامه های اسارت به خانواده "بخش هفتم"
آهای زندانبان!/ صدای ضجه ی زندانی درمانده را بشنو/ در این خانه ی دلتنگ و جانفرسای را بگشای!
آهای زندانبان!

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید محمود امجدیان در سال 1342 در شهر باختران به دنیا آمد و بزرگ شد. با شروع جنگ تحمیلی، در سال 1361 داوطلبانه از طریق بسیج شهرستان مسجد سلیمان به پادگان کرخه دزفول جهت آموزش اعزام گردید. بعد از مدتی به مناطق جنوب کشور انتقال یافت. محمود در عملیات والفجر مقدماتی – که در منطقه شیب در تاریخ 21 بهمن ماه 1361 شروع شد شرکت کرد و پس از ساعت ها درگیری با ارتش متجاوز بعث عراق و پس از مقاومت و ایثارگری، به همراه تعدادی از نیروهای لشکر 7 ولیعصر به محاصره دشمن درآمد و اسیر شد.ابتدا به بغداد برده شد گروهی از مردم به وسیله سنگ و چوب ... به سر روی این عزیزان می زدند، به اردوگاه موصل 2 منتقل شد. بیشتر سالهای اسارت محمود در اردوگاههای موصل 3 و 4 گذشت و در اواخر اسارت، یعنی در سال 1367 به همراه تعدادی از اسیران به اردوگاه تکریت – کمپ 17 منتقل شد. تا اینکه غروبی غمبار توسط منافقین مورد حمله قرار گرفت و روح بلند و ملکوتی اش به خدا پیوست. اکنون مزار شهید در قبرستان رمادیه بر جای مانده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام، خدمت برادر عزیزم. امشب فرصتی است، شب عید است شب جمعه شب خوبی است. برادر عزیزم، اگر چه آن زمان مراسم خوبی داشتیم، اما همه چیز عوض شد. اصل همین است.
عید که می شود انسان یاد چیز دیگری می کند. عید ما آن روزی است که معصیت خدا نکنیم. چه خوب است این عیدها، تجدید پیمانها، باشد میان خودمان، وخدای خودمان. اگر ما همین قدر دقیق باشیم میان رابطه خودمان با خدا همه چیز درست می شود. اگر خوب دقت کنید ما در زندگی روزمره خود چقدر توجه می کنیم با مردم رفتار خوبی داشته باشیم، مواظب هستیم با مردم طوری برخورد کنیم که اشکال کوچکی در ما نبیند، اما از خدای خود غافل هستیم. بیشتر دقت کنید! این دنیا برای وطن ابدی ما بوجود آمده ما نیامده ایم خوش باشیم. خیلی باید مواظب بود. فریب این دنیا را نخوریم. در قرآن است که شیطان می گوید: تمام بندگان را فریب می دهم مگر آن کسانی که تقوا پیشه کنند. هیچ عذری بر شما نیست. بنشینید با خود تفکر کنید. فکر کردن صحیح به مراتب از عبادتهای طولانی ارزشش بیشتر است. شما به هر جا نگاه کنید قدرت خداست. خدایی که در سیر پرنده ای که پرواز می کند، آگاه است. چه خوب است در خلوت ها خدای را ناظر بر خود بدا نیم و عمل کنیم. ما از حکومت خداوند نمی توانیم فرار بکنیم. پس بکوشید کشت کنید. اعمال صالحه داشته باشید تا در وطنی جاودان سرافراز زندگی کنیم.
یکم فروردین 1365 – محمود امجدیان – موصل 4
بسم الله الرحمن الرحیم
باقر جان! آرزویم این است که مادر پیرمان به آرزوی خود برسد یادت می آید که هر وقت از تلویزیون، مکه و مدینه را می دید هیجان زده می شد. دوست دارم این سرزمین مقدس را زیارت کند و به وسیله این زیارت نشاط روحی گرفته و ما را حلال کند و به وسیله این زیارت نشاط روحی گرفته و ما را حلال کند.
باقر جان! از شما می خواهم که ترتیب رفتنشان را بدهید. برگشت من دست خداست. هر چه زودتر این امر صورت بگیرد بهتر است و خدا کمک می کند. شما نیتتان پاک است و خداوند شما را کمک خواهد کرد.
خودت چیزهای لازم را به طور فشرده فرا بگیر و از هر لحظه خود را غنی کن. نظر شما خدا باشد. همه چیز درست می شود. گر چه مشکلاتی در پی دارد، اما مسئله ای نیست. هیچ چیزی را مانع نکنید برای خودتان. بروید در آن سرزمین مقدس صفایی بکنید و تا می توانید خود را خالص گردانید. خیلی خوشحال می شوم که این امر صورت گیرد. مخصوصا" مسایل شرعی را یاد بگیرید و خوش به سعادت شما. دیگر سفارش نمی کنم. هر چه سریعتر برنامه هایی که لازم است یاد بگیرید. اینجا سوال کردم می گویند هیچ مشکلی ندارند. این امر خیلی با ارزش است.
یکم فروردین 1365 – دوستدار شما محمود- موصل 4
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام. امیدوارم همچنان بی باکانه و با اتکاء به الله تلاطم امواج سهمگین دریای مصائب روزگار را با اقیانوسی از صبر خنثی نموده و با احساسی نشأت گرفته از ایمان در سیر عبودیت حق خاضع، و در خدمت صابران باشید و بدین وسیله از شاکران درگاه احدیت گشته و همواره مطیع ذات اقدسش باشید و با سایه ی عنایاتش با کوله باری از عشق به او قله های صعب العبور ایمان را درنوردیده و پرچم یقین را بر بلندیهای تقوا به اهتزاز در آورید و با پند و اندرزهایتان ما را به سوی کرانه های توحید، رهنمون سازید.
پس از عرض صمیمانه ترین سلام و درودم صورت نورانی و غم گرفته تان را می بوسم.
پدر عزیز! امشب عید است و می خواهم نامه برایتان بنویسم. امیدوارم که حالتان خوب باشد و شاد و سربلند باشید. پدر عزیزم می دانید که اسیرم، اما در عین حال تنها جسم و تن من اسیر است کاری به جز دعا از دستم ساخته نیست . تنها شما را به خدای بزرگ سپرده ام و چشمهایم را دوخته ام به کارهای شما.
شما که تسکین دهنده قلب مادر و برادران و خواهرانمان هستید. شما که دست نوازشتان بر سر برادران و خواهران است و تمام سختی ها را بر دوش دارید. هیچ خم نشوید در برابر مصیبت ها.
همه چیز را از خدا بدانید و شکر کنید. در مقابل مشکلات، با صبر کامل و یاری خدا برخورد کنید. ان شاء الله همه چیز درست می شود. امیدوارم که همین حالا که این نامه را می نویسم همه شما در کنار هم شاد و خندان نشسته باشید و سال جدید را شروع کنید، همراه با شادی و سربلندی. از وضع شما زیاد با اطلاع نیستم. باز هم پدر جان! عاجزانه می خواهم مرا حلال کنید چون فرزندی شایسته برای شما نبودم. من بسیار بسیار از روی شما شرمنده هستم. بیایید و ما را حلال کنید به خاطر خدا. می دانم آن قدر شما بزرگوار هستید که مرا ببخشید، اما من هیچ وقت تا روزی که زنده هستم فراموش نمی کنم. عاجزانه از شما التماس دعا دارم. این فرزند حقیر خود را مورد عفو قرار دهید.
یکم فروردین 1365 – قربان شما محمود – موصل 4
بسم الله الرحمن الرحیم
آهای زندانبان!
صدای ضجه ی زندانی درمانده را بشنو.
در این خانه ی دلتنگ و جانفرسای را بگشای!
 از این بندم رهایی ده.
مرا بار دیگر با نور خورشید آشنایی ده.
که من دیدار رنگ آسمان را آرزومندم.
آهای زندانبان!
بسی مشتاق آزادی و دیدار نورم!
تن من قفسی است
که من زندانی زورم.
بیاره توشه برداریم قدم در ره بی برگشت بگذاریم.
ببینم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
24 اردیبهشت 1365 – محمود امجدیان – موصل 4
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده