به مناسبت سالروز «شهادت» مقالیه ای از «شهید محمد تقی پورمنفرد» منتشر شد؛
يکشنبه, ۰۷ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۹
برای بازگو کردن شهادت حدیثی قدسی بنظرم رسید که اتفاقاً بر مزار شهیدی یافتمش ، و این حدیث عمق ارزش یک شهید را بازگو می کند ، عمق هدف یک شهید را مطرح می کند مهمتر از همه عمق عرفان یک شهید را بازگو می کند عمق عشق ، عشق به الله ، عشق به معبود و سراپا او شدن و برای او شدن و به سمت او شدن .
مقاله ای در مورد شهادت...

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محمد تقی پورمنفرد/ پنجم شهریور 1338، در شهرستان ری از توابع استان تهران به دنیا آمد. پدرش «قاسم» نام داشت. وی تحصیلات خود را تا پایان دوره کارشناسی در رشته برق به اتمام رساند. پاسدار بود. و در عملیات رمضان در هفتم مرداد 1361 به شهادت رسید. مزارش در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

متن پیش رو مقاله ای در مورد شهادت از «شهید تقی پورمنفرد» به رشته تحریر درآمده است را در ادامه می خوانید؛

بسم ا...الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما اتهم ا... من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم ولاهم یحزنون یستبشرون بنعمه من ا...و فضل و ان ا... لا یضیع اجرالمومنین .

البته مپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند شد آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شد شادمانند و به آن مومنان که هنوز به آنها نه پیوسته اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خداوند دهند اینکه خداوند اجر مومنین را ضایع نمی گرداند .

آیه 068 الی 170 سوره آل عمران

صحبت از شهادت و شهید صحبت کوچکی نیست تا همه کس بتوانند از پسش بربیایند و هر کس این شایستگی و لیاقت را ندارد که از شهید حرف بزند ما در گفتار بر آن نیستیم که شهید را ندارد که از شهید حرف بزند ما در گفتار بر آن نیستیم که شهید را تعریف کنیم چراکه لیاقت چنین کاری و بضاعت فکری چنین عملی را نداریم بلکه درصددیم تا از زبان شهدا ششهید را بازگو کنیم .

برای بازگو کردن شهادت حدیثی قدسی بنظرم رسید که اتفاقاً بر مزار شهیدی یافتمش ، و این حدیث عمق ارزش یک شهید را بازگو می کند ، عمق هدف یک شهید را مطرح می کند مهمتر از همه عمق عرفان یک شهید را بازگو می کند عمق عشق ، عشق به الله ، عشق به معبود و سراپا او شدن و برای او شدن و به سمت او شدن .

مقاله ای در مورد شهادت...

بقول مرحوم شریعتی ، شهادت از یک سو مسئله ای است فکری علمی ، فلسفی و از سوی دیگر ، شهادت آنقد ر احساسی و به قدری هیجان آمیز و عاشاقانه است که روح را به آتش می کشد و منطق را فلج می کند حال نظری به حدیث کنیم .

من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی اجبنی و من اجبنی عشقتی و من عشقنی عشقته ، و من عشقته قتلته ، و من قتلته فعلی دینه و من علی دیته فانادیته .

کسی که مرا طلب کرد مرا خواست ، مرا پیدا کرد و کسی که مرا پیدا کرد شناخت مرا می بینم که در اینجا منطق شهید ما را به کجا می کشاند ما را به آنسوی علائق مادی رهنمون می کند و با هر قطره خونش فریاد می زند که من خداجو هستم من دنبال معبود می گشتم.

و آنرا پیدا کردم و آن را یافتم و مهمتر از همه آنرا شناختم می بینید ارزش شهادت را ، ارزش شهید را ، اینکه می گویند شهادت فیضی است که نصیب هر کس نمی شود اینجاست ، اینجاست که شهادت لیاقت می خواهد و تنها کسی لیاقت شهادت را دارد که همه وجودش فریاد بزند خدا ، همه وجودش طلب کند خدا را ، الله اکبر به این همه ارزش به این همه رجحان .

تازه مهمتر از آن من وجدنی عرفنی . می خوانیم در وصیت نامه بعضی شهدا که مرا با چشمان باز دفن کنید تا دشمن خیال نکند من با چشم بسته این راه را رفتم . تا دشمن خیال نکند من کور کورانه تقلید کردم نه ،بخدا نه ، تا خدا را نشناسد ، تا راهش را نشناسد ، تا هدفش را نشناسد و مهمتر از همه تا امامش را نشناسد فوز شهادت نصیبش نمی شود من وجدنی عرفنی کسی که مرا پیدا کرد مرا شناخت .

این قول ، قول خدای تعالی است و شهید با یکدنیا شناخت و عرفان پا به عرصه شهادت میگذارد و بقول دکتر شریعتی ، در فرهنگ ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر مجاهد تحمیل کند .

شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد ، با همه آگاهی و همه منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش ، خود انتخاب می کند . و من عرفنی ، عشقنی و کسی که رما شناخت عاشق من می شود بله عاشق خدا می شود عشق به معبود ، عشق یکطرفه ، عشقی که یکطرف سخت شیفته و واله باشد و طرف دیگر بی تفاوت باشد.

سرانجامش سر خوردن و شکست است اما می بینیم جمله بعدی را که من عشقنی عشقته کسی که عاشق من بشود و من او را عاشق می شوم و در این مرحله است که شهید جز خدا چیزی را نمی بیند و جز خدا جهتی را نمی شناسد و سراپا او می شود سراپا عشق ، سراپا شور سراپا هیجان ، امام حسین را می بینیم که در صحنه کربلا که هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شود هیجان زده تر می شود.

و صورتش سوختر می شود ، بی تابیش برای نبرد بیشتر می شود و آن لحظه اوج عشق است ، اوج دلدادگی است و اوج پرستش است و یا در زندگی نامه شهدا اکثراً می بینیم که روزی که شهید می شود چهره ای گشاده پیدا می کند با همه وجود شوق رفتن به میدان دارد و مشتاق است تا مرحله بعد آغاز شود من عشقته قتلته کسی که من عاشق او شوم او را می کشم و اینجاست که شهید سر از پا نشناخته به قتلگاه می رود .

گرد مرد رهی میان خون باید رفت *** از پای فتاده سرنگون باید رفت

و سرنگون بسوی معبودش پر می کشد و عاشقانه معبود یافته را می بیند در چهره شهدا نگاه کنیم ببینیم چهره اینها چه می گوید ، همه با رویی شاد،با چهره ای گشاده به ما می نگرند و به ما ندا می دهند که باید در صحنه حق و باطل زمانه همیشه حاضر باشی .

و در دنباله خداوند می فرماید کسی که او را کشتم پس خونبهایش برگردن من است و هر کس خونبهایش بر گردن من است پس من خونبها اویم یعنی همان هدفی که شهید از اول راه دنبالش کرده بود و سرانجام به او رسید .

الله اکبر به عظمت شهادت و الله اکبر به عظمت شهید .

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده