خاطرات علیرضا نریمانی برادر شهیده سهیلا نریمانی؛
سهیلا روی یکی از کتاب هایش نوشته بود ( شهید قطره باران زلالی است در آسمان پاک، شهید گلبرگ لطیفی است در گلستان عشق، مرگ سرخ رمز پیروزی و آزادی است).
عشق پرواز

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ علیرضا نریمانی برادر شهیده سهیلا نریمانی از خاطرات خواهرش می گوید:
حوالی ظهر روز شنبه سال 1364 بود آن روزها حمله ی دشمن بیش از پیش شده بود و مدام خانه های مسکونی را بمباران می کرد. ما در یکی از محله های بالای شهر کرمانشاه بودیم. آن موقع خواهرم سهیلا 15 سال داشت نزدیک ظهر اواز مدرسه برگشت. هراسان بود و اشک از چشمانش سرازیر شده بود. مادر گفت: سهیلا جان چه شده؟
او در حالی که نفس نفس می زد و اشک می ریخت، گفت: توی راه آمبولانسی را دیدم که پر از مجروح و شهید بود. مادر خیلی صحنه ی دردناکی بود. خوش به حالشان که سعادت داشتند و شهید شدند. من که لیاقت این چیزها را ندارم او سرش را روی پای مادر گذاشت و باز هم گریه کرد.
سهیلا روی یکی از کتاب هایش نوشته بود ( شهید قطره باران زلالی است در آسمان پاک، شهید گلبرگ لطیفی است در گلستان عشق، مرگ سرخ رمز پیروزی و آزادی است).
من در آن زمان معنای آن جملات را نمی فهمیدم. خلاصه آن روز گذشت. ساعت 11 ظهر روز 23 خرداد 1364 بود. مادر خواهرم روزه بودند. صدای آژیر قرمز بلند شد. من به طرف زیرزمین رفتم. مادر و خواهرم هم به دنبال من آمدند. داشتم از پله ها پایین می رفتم که احساس کردم روی هوا معلقم وقتی به خودم آمدم، نمی توانستم حرکت کنم من زیر آوار مانده بودم. 
ساعت 7 غروب برادران امداد رسانی پس از 8 ساعت مرا از زیر آوار بیرون آوردند و به بیمارستان رساندند. در راه صحبت های خواهرم در ذهنم تداعی می شد اما حیف که معنایشان را نمی فهمیدم. وقتی به بیمارستان رسیدم از اطرافیان پرسیدم؛ که مادر و خواهرم کجا هستند؟
آنها گفتند که هر دوی آنها سالمند اما بعد از چند روز فهمیدم که خواهرم شهید شده و مادرم هم قطع نخاع شده بود.
انتهای پیام


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده