زندگی و وصیت نامه فرمانده شهید ناصر بیابانی؛
با خدا پیمان بسته ام تا زمانی که احکام اسلامی در سراسر دنیا اجرا نشود سنگر خویش را خالی نگذارم.
تا احکام اسلامی در سراسر دنیا اجرا نشود سنگر را خالی نمی کنم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید ناصر بیابانی در اول شهریور 1341 در کرمانشاه به دنیا آمد.از همان کودکی علاقه زیادی به شرکت در مراسم مذهبی، نمازجماعت و مراسم عزاداری امام حسین ( ع ) داشت.دوره ابتدایی را بین سال های 1347 تا 1351 در مدرسه فروغی پشت سر گذاشت.
ناصر از همان بچگی به حدیث علاقه زیادی داشت و همیشه احادیث جدید را که یاد می گرفت، توی دفترچه اش می نوشت. هیچ گاه بی ادبی نمی کرد و موجب رنجش پدر و مادر نمی شد. همیشه خوش سخن و شوخ طبع بود و می خندید. آرزو داشت روزی مداحی کند. صندلی را می آورد، روی آن می نشست و آنقدر با سوز دلش از حسین ( ع ) و کربلا و زینب ( س ) می خواند که مادر را به گریه می انداخت.
دوره راهنمایی را در  مدرسه معرفت آغاز کرد. بعد از سال اول راهنمایی ترک تحصیل کرد. به دلیل علاقه اش به کار فنی در مکانیکی مشغول به کار شد.
بعد از حدود یک سال تلاش در جهاد سازندگی، با شروع جنگ عضو سپاه پاسداران شد. پس از گذراندن یک دوره فشرده آموزش نظامی در پادگان شهید محمد منتظری به واحد عملیات کرمانشاه رفت.اولین بار در 18 سالگی عازم جبهه گردید و حدود 47 ماه در جبهه ها حضور داشت.
با ورودش به تیپ نبی اکرم ( ص ) حضورش راحضورش را برای همیشه در جبهه تثبیت کرد. ابتدا فرماندهی دسته و سپس فرماندهی گروهانی از گردان خبیر را بر عهده گرفت. پس از اندک زمانی به عنوان معاون گردان حنین، تیپ 29 نبی اکرم ( ص ) لشکر 4 بعثت، منصوب شد. در هر پستی و مکانی کار می کرد و در اکثر عملیات ها شرکت فعال داشت.
اراده خاصی به خانواده های شهدا داشت. به بزرگترها احترام می گذاشت و نسبت به کوچکترها مهربان بود. نسبت به فقرا و ایتام توجه داشت. به گفته دوستانش اولین عیدی خود را - یک سکه بهارآزادی بود- به یکی از مادران شهدا داده تا به فقراء و نیازمندان هدیه کند. بسیار اهل دعا و خواندن زیارت عاشورا و زیارت حضرت امیر ( ع ) بود. همیشه موقع خواندن دعاها بسیار گریه و زاری می کرد. هیچ وقت از خودش و جبهه تعریف نمی کرد. نصایح نهج البلاغه را می خواند و به خانواده می آموخت و سفارش می کرد که از فرمایشات امام پیروی کنید.
*نحوه شهادت
در عملیات میمک قسمتی از منطقه عملیاتی را برای گروهان مشخص کرده بودند تا از دشمن بگیرند. بعد از این که خط گرفته شد و قسمتی از خط دست عراقی ها بود، ناصر در سنگر عراقی ها دنبال مهمات می رفت و جمع می کرد و به نیروها می رساند. ایشان فرمانده گردان بود و نیروها را سرو سامان می داد و تقسیم می کرد که یک خمپاره 60 کنار او می خورد، همان لحظه یک یا حسین ( ع ) می گوید و می افتد.
سرانجام در تاریخ 26 مهر 1363 در عملیات عاشورا در منطقه میمک بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید و پیکرش در منطقه عملیاتی باقی ماند تا این که بعد از 13 سال در ماه رمضان در روز قدس تشییع شد.
شهید در قسمتی از وصیت نامه خود نوشته شده است: ای جوانان، مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین ( ع ) در میدان نبرد شهید شد. مبادا بی تفاوت از این دنیا بروید که علی ( ع ) در محراب عبادت شهید شد.
برادران ، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردهاست. همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید.
مراقب ابشید که دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند. به رهنمودهای امام عزیزمان گوش فرا دهید، زیرا سعادت دنیا و آخرت ما در اطلاعت از فرامین اوست. سلام مرا به رهبرم برسانید و بگویی تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهیم کرد. با خدا پیمان بسته ام تا زمانی که احکام اسلامی در سراسر دنیا اجرا نشود سنگر خویش را خالی نگذارم.
هنگامی که خداوند به تو نعمتی داد و خواستی آن نعمت برایت باقی بماندخداوند را شکر کن زیرا وعده فرموده اگر سپاسگزاری کردید من هم نعمتم را می افزایم.
من خود این راه را انتخاب کرده ام و این راه حق است و خداوند متعال در حق ما لطف بزرگی کرده است. خدایا سپاسگزارم.
پیکر مطهرش در باغ فردوس به خاک سپرده شد.
انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده