عبدالکریکم صفی صمغ آبادی روز سیزدهم بهمن 1359 در درگیری با نیروهای ضد انقلاببه شهادت رسید.
مروری بر زندگی نامه شهید عبدالکریم صفی صمغ آبادی

نوید شاهد: عبدالکریم سومین فرزند « رمضان » و « گل سمن» بود که در روستای صمغ آباد از توابع شهرستان آبیک متولد شد.

زندگی در روستای صمغ آباد، عبدالکریم را از دوران کودکی با سختی ها و کمبودها آشنا ساخت. گرچه خانواده صفی صمغ آبادی، از نظر در آمد و معیشت، زندگی متوسط و معمولی داشتند، اما شرایط زندگی در روستا، او را مانند هرکودک دیگر روستایی به کار و تلاش وا می داشت.

عبدالکریم تحصیلات دوره ابتدایی را به دلیل مهاجرت خانواده اش از روستای صمغ آباد، در تهران آغاز کرد او به دبستان کمالی نیا رفت و سالهای آموزش ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت.

عبدالکریم بچه پر جنب و جوشی بود اما درس و تحصیل را هم جدی می گرفت. پس از پایان دوره شش ساله نظام قدیم آموزش و پرورش، وی برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه به دبیرستان دکتر معین رفت و در رشته ادبی درس خواند.

خانواده صفی صمغ آبادی اززمان مهاجرت به تهران، در محلّه خیابان تیموری ساکن شدند. عبدالکریم نیز در این محلّه رشد یافت و از زمانی که نوجوان بود در مسجد محلّه مسجد امام رضا (ع) در مراسم مذهبی و اقامه نماز شرکت داشت . او در کنار درس و تحصیل در ایام تعطیلات مدرسه به کار کردن می پرداخت . در مغازه های مختلف شاگردی می کرد تا به تأمین مخارج خود و هزینه های زندگی خانواده اش کمک کند.

پدر عبدالکریم در کارخانه شیر پاستوریزه تهران کار می کرد و زندگی آنها از در آمد کارگری پدرش می گذشت. خانواده صفی صمغ آبادی با گذشت زمان به یک خانواده نُه نفره تبدیل شده بود . عبدالکریم چهار برادر و دو خواهر داشت.

عبدالکریم پس از مدتی که در مدرسه دکتر معین درس خواند، به دبیرستان ستارخان در خیابان قصر الدشت منتقل شد تا بقیه تحصیل را در آن دبیرستان ادامه دهد. او کار و تحصیل را در کنار هم داشت و پس از پایان دوره دبیرستان، موفق به گرفتن گواهی دیپلم در رشته ادبی شد.

اواخر سال 1356، قیام مردم شهر مقدس قم برای حمایت از نهضت امام خمینی (ره) آغاز گشت . قیام مردم قم با کشتار وحشیانه از سوی رژیم شاهنشاهی روبرو شد. این حرکت خشم مردم در سراسر کشور را برانگیخت.شهر تبریز و تهران و اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر یکی پس از دیگری صحنه قیام مردم و اعتراض علیه رژیم پهلوی شد.

خیزش انقلابی ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) در سال 1357 به اوج خود رسید، روز 26 دی ماه شاه با خانواده و وابستگانش از ایران فرار کرد و با ورود امام در روز 12 بهمن ماه سال 1357، مردم مسلمان و انقلابی ایران، با قیام سراسری رژیم شاهنشاهی را برای همیشه از سرنوشت کشور کنار زدند و پیروزی انقلاب اسلامی را روز 22 بهمن ماه سال 1357 جشن گرفتند.

عبدالکریم در روزهای انقلاب و قیام، همراه مردم به اعتراض و راهپیمایی ها پیوست. او با دوستان هم محله و هم مسجدی، برای تظاهرات و راهپیمایی ها برنامه ریزی و کمک می کرد . زمانی که درگیری های مسلحانه مردم با نیروهای وابسته به رژیم پهلوی آغاز شد، عبدالکریم در درگیری های مسلحانه برای تسخیر پادگانها و مراکز نظامی شرکت داشت و در همین درگیری ها بود که کیان صفی صمغ آبادی، پسر عمومی عبدالکریم، شب 22 بهمن ماه سال 1357 به شهادت رسید و این حادثه تأثیر عمیقی بر عبدالکریم گذشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی، نهاد کمیته انقلاب اسلامی، با حضور نیروهای داوطلب مردمی به ویژه جوانان انقلابی در هر محله و مسجد تشکیل شد. عبدالکریم از اولین روزهای تشکیل این نهاد، به صورت داوطلبانه به کمیته انقلاب اسلامی پیوست تا از انقلاب و دستآوردهای آن پاسداری کند.

عبدالکریم پس از گرفتن مدرک دیپلم ادبی، وارد بازار کار شد. او حدود یک سال در کارگاه کفّاشی کار کرد و پس از آن حدود یک سال هم در شرکتی به نام پرایم که کار آنها ساخت قوطی بود، مشغول شد تا اینکه به دلیل اشتغال پدرش در شرکت صنایع شیر پاستوریزه، او نیز وارد این شرکت شد و کارش را صنایع شیر آغاز کرد.

هشت ساعت کار روزانه برای تأمین هزینه های زندگی، عبدالکریم را از حضور در کمیته انقلاب اسلامی باز نمی داشت. او پس از اتمام کار در کارخانه شیر، عصرها به کمیته انقلاب اسلامی مسجد امام رضا (ع) می رفت و تا پاسی از شب گذشته، داوطلبانه برای پاسداری از انقلاب اسلامی خدمت می کرد.

در تاریخ یازدهم بهمن ماه سال 1358 در حالی که مردم ایران برای برگزاری مراسم اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی آماده می شدند، عبدالکریم عازم خدمت مقدس سربازی شد. در آن روزها مناطق مختلف کردستان به دلیل فعالیت نیروهای ضد انقلاب دستخوش شورش و درگیری های مسلحانه بود. نیروهای ضد انقلاب با استفاده از شعار های قومی، به جذب و سازماندهی مردم و مسلح کردن آنها برای مبارزه با انقلاب اسلامی پرداختند و چیزی نگذشت که چندین شهر دچار درگیری و برخورد های مسلحانه شد.

عبدالکریم پس از گذراندن دوره آموزشی، به استان کرمانشاه رفت تا ادامه خدمت را در لشکر 88 نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بگذراند. او به دلیل وجود ناآرامی در شهرهای مختلف، در مناطق نوسود- پاوه باینگان و سومار با ضد انقلاب جنگید.

مدتی از دوره سربازی عبدالکریم نگذشته بود که جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. تجاوز دشمن از مرزهای غرب و جنوب غربی کشور صورت گرفت و عبدالکریم که در لشکر 88 کرمانشاه در نیروی زمینی ارتش خدمت می کرد. اینک در دو سنگر با دشمن می جنگید. رزمندگان اسلام در غرب کشور از یک سو به رویارویی با دشمن متجاوز پرداختند و از سوی دیگر با نیروهای ضد انقلاب در داخل مرزها می جنگیدند.

نیروهای ضد انقلاب که توان رویارویی با ارتش و پاسدارن انقلاب اسلامی را نداشتند، از طریق نا امن ساختن جاده ها و زندگی مردم، می کوشیدند تا خود را در منطقه نگه دارند ولی با جهاد دلاورانه رزمندگان اسلام، مناطق تحت نفوذ آنها یکی پس از دیگری از وجودشان پاک می شد.

هشت ماه از خدمت مقدس عبدالکریم گذشته بود. او در این مدت بارها به مرخصی آمد و دوباره بازگشت اما آخرین باری که به مرخصی آمده بود، وقت خداحافظی و برگشت، با برادرش عبدالحسین گفت و گوی خاصی داشت . او سفارش پدر و مادر را به برادرش کرد و طوری خداحافظی کرد که انتظار بازگشت از آن نمی رفت.

عبدالکریم در بازگشت از مرخصی به لشکر بازگشت و پس از مدتی همراه کاروان ارتش برای انجام مأموریت راهی منطقه سومار شد. او و همرزمانش در خودرویی که پیشاپیش کاروان حرکت می کرد، قرار داشتند. آنها جاده و پیچ و خم گردنه ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتند که در گردنه ای به نام شمشیر با کمین دشمن و ضد انقلاب روبرو شدند.

آتش درگیری آغاز شد، نیروها از خودروهایشان پیاده شدند تا سنگر گرفته و با دشمن بجنگند . اما خودروی حامل عبدالکریم و همرزمانش که در جلو کاروان قرار داشت، قبل از پیاده شدن و در آغاز درگیری، از سوی دشمن با آرپی جی هفت، هدف قرار گرفت.

گلوله آر پی جی پس از برخورد با خودرو و انفجار،کنترل خودرو را از دست راننده خارج کرده و با انهدام قسمت هایی از خودرو، آنها به داخل درّه سقوط کردند.

آن روز سیزدهم بهمن ماه سال 1359 بود. درگیری با نیروهای ضد انقلاب بالا گرفت و نیروهای لشکر 88 با مقاومت دلیرانه، همه مهاجمین ضد انقلاب را تارو مار کردند. پس از تسلط رزمندگان بر گردنه و منطقه، آنها توانستند پیکر پاک شهید عبدالکریم صفی صمغ آبادی و سایر همرزمانش که بر اثر انفجار و سقوط به درّه به شهادت رسیده بودند را از منطقه خارج ساخته و به تهران بفرستند.

خبر شهادت عبدالکریم از سوی یکی از همرزمانش با تلفن به آگاهی خانواده اش رسید. روز چهاردهم بهمن ماه سال 1359، پیکر پاک شهید عبدالکریم صفی صمغ آبادی، با حضور انبوه مردم از خانه تا مسجد امام رضا (ع) تشییع و سپس به بهشت زهرا منتقل شد تا در قطعه 24 شهدا، به خاک سپرده شود.

شهادت عبدالکریم صفی صمغ آبادی موج تازه ای در بین جوانان محلّه ایجاد کرد. نام او با قله های بلند عزت و افتخار در گردنه شمشیر و ارتفاعات سومار ماندگار شد و خون او و همرزمان پاکش، راه آزادی مناطق عملیاتی غرب کشور را از وجود دشمن و نیروهای ضد انقلاب هموار ساخت.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده