خواب مشترک- روایتی از برادر شهید جلال امیری؛
آن صبح هنگامی که از خواب بیدار شد خنده و آرامش عجیبی در چهره اش بود. بعد گفت: من دیشب خوابی دیده ام که مطمئنم امروز تعبیر خواهد شد. وقتی که خوابش را تعریف کرد یکی از بچه ها با تعجب گفت: " جلال اگر بگویم من دیشب همین خواب را دیدم باورت نمی شود."جلال و دوستش به رودخانه ای در نزدیکی محل لشکر رفتند و هر دو با هم غسل شهادت کردند.
خواب مشترک شهید و همرزمش به واقعیت پیوست / جلال و دوستش هر دو با هم غسل شهادت کردند

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ کتاب " ای کاش من هم " مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است.
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «شهید جلال امیری"، که توسط غلامرضا امیری برادرشهید بیان شده است.

بعد از عملیات والفجر 10 و شیمیایی کردن حلبچه توسط دشمن به مرخصی آمد.
از او خواستم که برنامه اش را تنظیم کند تا یک روز با هم به کوهنوردی برویم.
او علاقه زیادی به کوهنوردی داشت و کوهنورد قابلی بود در نیمه های راه ناگهان جلال روی یکی از سنگ ها نشست و سرش را محکم بین دو دستش گرفت.
با ناراحتی و تعجب دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم: چیزی شده جلال؟
سرش را بلند کرد چشم هایش قرمز بود و صورتش آشفته. در ابتدا نمی خواست چیزی بگوید اما با اصرار من با همان حالت گفت: بهت می گم اما قول بده که به کسی نگویی! من در جبهه شیمیایی شدم و بعضی شب ها از درد چشم تا صبح نمی خوابم. گفتم: چرا پیش دکتر نمی روی؟
گفت: فایده اش چیه ممکن است من مدت کوتاهی زنده باشم در این صورت چه احتیاجی به پزشک دارم.
موقع رفتن به منطقه از همه حلال خواهی کرد و هنگام خداحافظی از خانواده اش، چندین بار تا سرکوچه رفته و برگشت. دلش از یک طرف پیش خانواده بود و از طرفی برای جایی بهتر پر می زد.
آن صبح هنگامی که از خواب بیدار شد خنده و آرامش عجیبی در چهره اش بود. بعد گفت: من دیشب خوابی دیده ام که مطمئنم امروز تعبیر خواهد شد.
وقتی که خوابش را تعریف کرد یکی از بچه ها با تعجب گفت: " جلال اگر بگویم من دیشب همین خواب را دیدم باورت نمی شود."
نگاه هردوی آنها برای لحظه ای به هم گره خورد. نگاهی که هزاران حرف در آن بود. خوابی از نحوه شهادتشان.
جلال و دوستش به رودخانه ای در نزدیکی محل لشکر رفتند و هر دو با هم غسل شهادت کردند. حالا دیگر سبک شده بودند و احساس معنوی و شیرین در وجودشان موج می زد. بعد از خواندن نماز و خوردن نهار هر دوی آنها با بدنی تکه تکه شده به دیدار دوست شتافتند و خواب مشترکشان تعبیر شد.
گفتنی است: شهید جلال امیری در سال 1347 در شهر کرمانشاه متولد شد و تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم در این شهر گذراند در ایام تعطیلات به کارگری مشغول شد و تا حدودی مخارج خانواده را تامین نمود. در تاریخ  26 اردیبهشت 1367 در منطقه عملیاتی خرمال واقع در پاوه بر اثر ترکش خمپاره دشمن به بدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده