مناجات نامه شهید حشمت اله یوسفی؛
خدایا! صدای من نمی رسد. پس تو به خلق برسان که زنگ اسلام توسط امام خمینی مدیر دانشگاه خودسازی خورده است.
خدایا به گوش خلقت برسان که امام خمینی زنگ اسلام را به صدا درآورده است

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید حشمت اله یوسفی در سال 1348 در کرمانشاه بدنیا آمد چون در محیط زندگی امکان تحصیلات نبود دور از پدر و مادر دوران ابتدایی را از آنجا آغاز و چون دارای ذوق و استعداد وافر بود در مدت 4 گذراند بعد از پیروزی انقلاب در کنگاور ادامه تحصیل داد او همواره در زمینه های مختلف موفق و در ورزش و فعالیت های هنری به کسب امتیازات و مقام های دست یافته در دوره دبیرستان در رشته ریاضی درس می خواند اوقات فراغتش به فعالیت در انجمن های اسلامی و بیشتر شب ها در پایگاه های مقاومت پاسداری می داد.

وی در سال 1365 با آغاز سال چهارم مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی را به عهده داشت با اینکه تازه چند هفته از جبهه برگشته بود بعد ازچند روز که در شهر ماند همراه دیگر یاران و همکلاهایش عازم  جبهه شدند تا اینکه با آر پی جی به میان سپاه کفر می زد و ظهر جمعه سوم بهمن ماه 1365 بر روی خاکریز دشمن مظلومانه مورد اصابت تیر و ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به لقاءا... پیوست.

•    مناجات نامه شهید

خدایا! صدای من نمی رسد. پس تو به خلق برسان که زنگ اسلام خورده است و خمینی مدیر دانشگاه خودسازی زنگ را زده است و آن هایی که درِ اسلام اِسم نوشته اند، باید به جبهه بیایند... آن هایی که مُکلف شده اند، ولی تا کنون نیامده اند و از آمدن هم مخالف هستند، یا مردودند یا از مدرسه بیرون. خدایا شاهد باش که من هدفی جز تو و مقصودی جز راهی که خودت توسط پیامبر اکرم (ص) و امامانِ معصومت به من نشان دادی ندارم و عشقی جز شهادت در راه تو ندارم و امیدم به توست و غیر تو پناهگاهی ندارم و هر چند بنده ای معصیت کارم و بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کند. منتها از درگاه لطف و کرامت ناامید هم نیستم و به فضل و کرمت چشم دوخته ام و امیدوارم که این بار هدیه ای که خودت به من ارزانی داشته ای، تقدیمت کنم و شکرگزار این نعمت تو باشم.

خدا را سپاس بی کران می گویم که در رحمت جهاد را بر من گشود و جرأتم داد تا از مرگ نهراسم و در صفِ یاران امام حسین (ع) و حزبِ خدا باشم.

خدایا! گر چه ما هم سنگران و دوستان و رفقا و اقوام خویش را از دست دادیم، ولی این در برابر دین تو و آزادی کربلا و خون امام حسین چیزی نیست باز هم، خون می دهیم و جان می دهیم. خدایا! به من دانشی ده که تو را بهترین بشناسم و زبانی ده که تو را بهترین وصف کنم و هوشی ده که تو را بهترین درک کنم و حافظه ده که تو را همیشه بهترین در نظر بگیرم و باز ذهنی ده که ترا دائم در ذهن گیرم و به من بینایی ده که ترا همیشه ببینم و باز احساسی ده که ترا حس کنم و به من تمامی حواسی ده که ترا همیشه در خود احساس کنم.

انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده