/مناجات شهید خدادداد الماسی/
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۵
خدایا! زبانم چون لایه لایه های کویر ترک خورده نگاه زلالی باران رحمتت را می جوید. مرا بیامرز، ببخش، رحمت کن و از عذاب و مجازات که من سزاوار آنم به دورم دار.
خدایا! مرا بیامرز، ببخش، رحمت کن و از عذاب و مجازات به دورم دار

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید خداداد الماسی در مناجات نامه خود نوشته است: خدایا! این تب سوزان عشق به تو را چه چیز جز دیدار تو درمان است؟ این جگر سوخته و قلب شکسته در هجران تو را چه چیز جز نسیم آرام وصل تو درمان می تواند کرد؟ ای نهایت آرزویم! ای بلندترین مقصودم! ای مرهم دل دردمندم! ای اندوخته فقیری ام، ای گنجینه بی توانیم و ای مهربان ترین مهربانان دستهای نیازم تنها به سوی تو دراز و اشکهایم تنها در پیشگاه تو جاری است.کدام در را می توانم جز در خانه ی تو بکوبم و به که جز تو می توانم روی آورم.

معبود من، مرا در پناهگاه احسان، کرامت و رحمانی خود جای ده که تو بنده نوازی، که تو ایمان سازی، اگر مرا در برنگیری اگر از من روی گردانی تو خود گوی در این جهالتم به که، به دامان کدام عاطفه که گستره ی دامنه ی مهر تو را داشته باشد پناه برم؟ به کدام کرامت و بخشش روی بیاورم که وسعش به وسعت خوان نعمت های تو باشد به کدام معشوق دل بندم که وفایی از وفاداری تو را بیابم؟ پروردگارا! ناامیدم مگردان که به تو امیدوارم و به تو امید دارم.

عزیزا مرا از آنان قرار ده که روح اشتیاقشان در آسمان آبی لقاء تو پرپر میزند، وزنگار هر چیز غیرتو از آئینه دلشان زدوده شده تا آنجا که تو را به یقین در قلبهایشان به تماشا می نشیند. چنان کن که اشک هجرانت از مژگانم برچیده شود، و غبار دوریت را با دستهای آغشته از مهرت از پیشانیم بزدا. مرا در بیشه سبز صداقت در جوار درخت خویش برویان آنچنانکه: سرخ بمیرم و سبز برآیم تا جرعه ای از لذت شیرین عبادتت را در کامم بنشانی. خدایا! دلم به یاد گردش به دوبارگاه تو 
می تپد. جانم بر اشتیاق وصل تو می سوزد. زبانم چون لایه لایه های کویر ترک خورده نگاه زلالی باران رحمتت را می جوید. مرا بیامرز، ببخش، رحمت کن و از عذاب و مجازات که من سزاوار آنم به دورم دار. 
منانا! ای یگانه ناجی ، من اگر وجودم را، اگر لحظه ای که می گذرد، اگر حرف ها و سکوتم را، اگر احساس و نگاههایم را، اگر این نفس و تپشهای قلبم را بشکافم تویی، تنها تویی آنکه تمامش را به زندگی می خواند، تنها تویی که از این فردا نامشخص هدف زندگی را برایم برمی انگیزی، پس چگونه بی تو باشم. اگر بی تو باشم و اگر ثانیه ها را در کنار تو و در حصار بلند عشق تو سپری نکنم. چگونه...؟ چگونه به انسان بودنم، به مسلمان بودنم اعتراف نمایم؟ خدایا! من از این جهان، از خودم و تمام مافیهای این عالم جز وجود تو نمی شناسم. تو آن فهمیدنی هستی که در فهم 
نمی آیی. تو را تا محضر عشق تو، تو را از آزادی دل انگیزایمان، تو را از اشکهای مادرم و ناله های یتیمان تو، را از فردایی که نمی دانم چیست آویخته در احساسم، در وجودم که هر لحظه به سوی تو بال می گشاید به منبع عشق حقیقی تعبیر کرده ام. 

پروردگارا، فریادم را جز تو پاسخگویی نیست، فقر و نداریم را جز تو دارنده ای نیست. کوله بار خالی ام را جز تو کس نداند و نمی شناسد هر چه که هست دریابم و دستم را از دامن بحرت کوتاه مگردان و از خویش دورم مساز که امید من جز به تو نیست و مرا جز تو نیست. ای یگانه مهربانی محض... خدایا! مرا جز به تو امیدی نیست، وحشتم جز تو امیدی نمی شناسد. لغزشم را جز تو دست گیرنده و یاری نیست. یاور و همرهم باش. گناه و ذلتم را جز تو بخشنده ای نیست از گناهم درگذر.

بازگشت و رجوع مجددم را جز تو پذیرنده و مأوایی نیست. مأوا و جایگاه بازگشتم باش. پروردگارا! ای یگانه یاورم از شفق عشق تا فلقش را رو به درگاه تو آویخته در اسرار الهی است می پیمایم و تنها به امید یاوری تو به زندگی خیره می شوم. خدا را شکر که به من هم توفیق همراه شدن با کاروان عظیم مجاهدین دین اسلام و مشتاقان حق نصیب نمود تا اگر لایق شهادت در این راه مقدس باشم جسم و جان خود را برای سربلندی اسلام عزیز فدا و به آرزوی خود که همان شهادت در را اسلام است برسم.
انتهای پیام 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده