كتاب "ققنوس بيستون" حماسه شهيد سرلشكر خلبان يحيي شمشاديان نوشته مهرداد ضيايي‌فر و محمد عبدي منتشر شده است.
ققنوس بيستون

ققنوس بيستون

نويسنده: مهرداد ضيايي‌فر و محمد عبدي

موضوع: خاطرات شهید شمشادیان

ناشر: انتشارات سوره سبز

سال نشر: 1389

شمارگان : 2000 نسخه

قیمت: 5 هزار تومان


چکیده

این کتاب در سیزده فصل با عناوین برای آرزوهای عمه آیینه می شوم، من مهندسی کهکشان عمراً بلد باشم، مشت زن؛ سخت حرف می زد، شوکت خار و دولت یار، صدای من با صدای تو آشناست، خاطرات امیر سرتیپ دوم خلبان سید نظر محمدی، مردان بزرگ هم اشتباهای کوچک انجام می دهند، زیباترین حرفت را بگو، چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش، خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی، من چه دارم که تو را در خور؛ هیچ، خاطرات سرهنگ خلبان داریوش فرهادی و حالا زنجان سرد؛ برایم تماشایی ست منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

یحیی هر وقت که از منطقه می آمد؛ اگر ممکن بود از روی خانه می گذشت و پایین پرواز می کرد یا اگر بالا بود، چراغ بالگرد را روشن می کرد. گاهی هم که ممکن بود، می آمد و توی محوطه ی فرود بیمارستان- 250 ارتش می نشست و تلفن می کرد و می خواست شهره را به دیدنش ببریم. شهره را که می دید؛ چند دقیقه با او بود و باز می پرید و می رفت پایگاه. علاقه عجیبی بین یحیی و بچه ها بود این قاعده ی دیدار با شهره؛ شهره ی دل و دهان همه بود.

یک شب خواب دیدم بالگرد یحیی آتش گرفته است و یک طرفش دارد می سوزد؛ اما یک طرف دیگرش سالم است و یحیی هم طرف سالم بالگرد نشسته استو عکس شهره هم همراهش است و آن را توی دستش گرفته است.

دلم شور می زد. از دوستان یحیی حالش را پرسیدم. گفتند:" بالگرد یحیی زمین خورده است؛ ولی خوشبختانه او سالم است."


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده