معلمی که چون شمع سوخت تا شاگردانش روشن بمانند
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۰
اگر در را به رویم نگشایی بر خاکروبه های پشت آن در ، به حال گدایی زانو می زنم...

 

شهید والامقام غلامحسین تکلو در 15/7/1335 در خانواده ایی مذهبی در شهر کنگاور دیده به جهان گشود و در همین شهر دوران نوجوانی و جوانی خویش را سپری و تا مقطع فوق دیپلم ادامه تحصیل نمود و با شروع جنگ تحمیلی به استخدام آموزش و پرورش در آمده و در آنجا مشغول به انجام وظیفه گردید و با شروع جنگ تحمیلی بخاطر علاقه به مردم و نظام عازم جبهه های گردید تا اینکه در 1367/5/2 در منطقه سرپل ذهاب پادگان ابوذر بدرجه رفیع شهادت نائل و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت فاطمه بخاک سپرده شد .
 
مناجات شهید با معبودش :
خداوندا!  مارا ازبندگان صالح خود قرارده واجر شهادت را که بالاترین هدیه به ذات اقدس احدیت توست نصیبمان بفرما ، بارالها ! چگونه ترا شکر نگویم ، که از همه مکاتب عالم مرا موحد ساختی واز موحدین مسلمانم قراردادی واز مسلمین محبت آل علی را دردلم جای دادی واز همه ازمنه در زمان حضرت امامخمینی این آیت حق مسیحا دم عاشق بزرگ مرد تاریخ وفرزند پاک زهرا (س) قرارم دادی .
خداوندا ! در فرج آقا امام زمان اقدام کن ، خدایا ! من نام عاشقانه ات را که به رسولت فرستادی دیده وشنیده ام ، آنجا درس محبت برخویشان را در کنار غضب بر دشمنان تعلیم داده بودی .آنجا درکنار سجاده عبادت ، شمشیربران را ودر کنار ردای زهد ، لباس رزم را در کنار تجارت وزن وفرزند ترک آن را توصیف کرده بودی اما میدیدم کسانی را که سعادت را دریک طرف آن می انگاشتن واینان سخت در اشتباهند ، خداوندا ! اگرچه  هنوز نفس بر من غالب است ودر پیشگاهت روسیاهم اما ترا شکر که بذر ایمان را دردلم کاشتی تا باورم شود که تو حقیقت داری ومعبود ومعشوقی جز تو نیست وعالم بی تو بی معناست ، خداوندا ! ترا سپاس می گویم که کوتاهترین راه رسیدن به خویش یعنی جهاد را به من آموختی تا برای رسیدن به تو از آن عبور نمایم واگر این اعمالم با وضعی که من دارم جز کوبیدن چکش بر سندان نباشد آنقدر چکش برآن می کوبم تا سندان بشکند واگر در را به رویم نگشایی بر خاکروبه های پشت آن در، به حال گدایی زانو می زنم تا گرد پای عابرین آن بر سرو صورتم نشیند وتو برمن رحم نمایی .
"روح وروانش شاد"
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده