شهید موسی صمدی شجاع در سال 1334 در روستای قشلاق از توابع شهرستان سنقر در خانواده ای کاملا مذهبی به دنیا آمد دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت واز 15 سالگی برای کار به تهران رفت و......
 
 
 
 
 
 
شهید موسی صمدی شجاع در سال 1334 در روستای قشلاق از توابع شهرستان سنقر در خانواده ای کاملا مذهبی به دنیا آمد دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت واز 15 سالگی برای کار به تهران رفت ، با علاقه ی زیادی که به اهل بیت (ع)داشت مداح ونوحه سرای اهل بیت بود ،وبه ورزش های کشتی وکاراته علاقمند بود  در سال 1353 به خدمت سربازی درآمد ومدت سربازی را در نیروی هوایی اصفهان گذراند ودر رشته کاراته کمربند مشکی ودر مسابقات کشتی پادگان افتخار قهرمانی را به خود تعلق داد پس از خدمت وپیروزی انقلاب به صف مبارزین پیوست واعلامیه ها ونوارهارا پخش می کرد ، ودر 22 بهمن در سقوط پادگانها او هم مثل دیگر برادران دینی اش نقش به سزایی داشت .
عاقبت با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و برای جنگ عازم جبهه ها گشت .وبا وجود توانایی های سلحشوری وشجاعت  فرمانده سپاه سنقر  شد .
تا اینکه در بیست وسوم تیرماه سال شصت ودو با اصابت گلوله ضد انقلابیون به فیض عظمای شهادت نایل گشت . پیکر پاکش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد .روحش شاد وراهش مستدام باد.
قسمتی از وصیت نامه شهید :
ای مسلمین جهان از خواب غفلت بیدار شوید وبه ندای این رهبر جهان پاسخ مثبت دهید که همانا پیروی از این رهبر (روح خدا) پیروی از ائمه طاهرین اسلام است پیروی از این مرجع بزرگ پیروی از رسول خدااست ای مومنین مبادا غفلت کنید که رمز پیروی از فرمان خدا وپیاده نمودن احکام الهی است وبه فرموده امام امت اتحاد وهمبستگی ودر یک صف واحد بودن است ، ای مسلمین به گوش باشید که رمز پیروزی شما در گرو وحدت شما است .
 
 
خاطره ای از زبان تنها دختر شهید :
پدرم به قدری شجاع بود که امام (ره) به ایشان لقب شجاع را داده بودند .
تا قبل از ان زمان نام خانوادگی ایشان صمدی بود .شجاع لقبی است که حضرت امام به شهید داده بود وبه فرماندهی سنقر منصوب گردید . یکی از همرزمانش برای ماتعریف کرد که :
زمانی که دشمن به کیونات رسیده شهید صمدی که فرمانده گردان وعملیات بود به رزمندگان دستور پیشروی وجنگ داد اما نیروها گفته بودند اگر جلو برویم همه قتل وعام می شویم .
شهید که چاره ای نمی بیند خود به تنهایی مقداری نان خشک وآب بر میدارد وبا ماشین جنگی به جلو وسمت دشمن می رود .در بین راه گردنه خانقاه قشلاق عده ای از ضد انقلابیون که تعدادشان 22 نفر بود به او کمین می زنند نا گفته نماند که همراه  ایشان فقط یک قبضه تفنگ ژ-3 با دو خشاب ودو عدد نارنجک دستی بود . آنقدر دلاورانه مبارزه می کند تا دشمن را تارومار وخود وماشینش را از مهلکه نجات می دهد .
 
همه همرزمان تصور می کردند که ایشان به شهادت رسیده اند واز دست دادن چنین فرد شجاع وبا تدبیری آنها را ناراحت کرده بود ، اما بعداز 48 ساعت این فرمانده دلیر با ماشینی که مانند آبکش سوراخ شده بود وسروروی خاکی وگلی در حالیکه از شدت گرسنگی نایی نداشت بازگشته ومهم تر اینکه با موفقیت وبا شکست دشمن برگشته بود واین رشادت ودلیری شهید همه دوستانش را تحت تاثیر قرار داد.
وبعد از آن است که حضرت امام خمینی ( ره ) اورا شجاع لقب دادند .
سفارش شهید :
شهید همیشه به فقرا پنهانی کمک می کرد وبرای آنها آذوقه می برد حتی در سخنرانیهایش مردم را سفارش می کرد که : فقرا را فراموش نکنید .
 
 
 
منبع : اداره هنری اسناد وانتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده